سلام نمیدونم چی بگم فقط اینو میخوام بگم که خودم،خودمو بدبخت کردم حالم انقد بد که نمیدونم چیکار کنم،فقط میخوام از این دنیا نیس بشم،همه چی از چند روز پیش شروع شد با دوس پسرم بحثم شده بود رفتم پیشش که تکلیفموباهاش روشن کنم و اگه قرار ازدواج کنیم بیاد خواستگاری از طرف خانواده ام تو فشارم از یه طرف هم خواستگار دارم،بازم مث همیشه خرم کرد و وعده داد که اوضام بهتر بشه تو این 1ی 2 ماه میام،اشتی کردیم نمیدونم چجوری غافلگیرم کرد و دختریمو ازم گرف،از اون موقع چشام پر اشکه،میخوام خودمو بکشم،این کارو کرد که ولش نکنم و مال اون بشم،اخه همیشه میترسد که ولش میکنم،بهم گف خیالم راحت شد که ترکم نمیکنی؛دارم دیونه میشم،نمیدونم چیکار کنم با هیچکس هم نمیتونم حف بزنم هر روز خودمو لعن میکنم ومیگم دارم جواب کدوم گناهمو میدم،اگه بابام راضی به ازدواجمون نشه من نمیتونم کاری کنم،تصمیم گرفتم اگه باهاش ازدواج نکردم،البته اگه قبلش زنده باشمو دیونه نشم تا اخر عمرم خونه نشین بشم،حالم خیلی بده از خودم متنفرم،فک کنم مرگ ازهمه چی بهتره