من یه زن باردارم که حدودو دوساله با مردی ازدواج کردم که فکرمیکردم دوستم داره اما....
شوهرم براحتی جلوی من به زنان خیره میشه وبراش مهم نیست من ناراحت بشم بهش محبت میکنم بدتر لوس میشه!باهاش حرف زدم اما حتی نمیخوادباهام حرف بزنه تااروم بشم .هرچی میگم چراناراحتم انگار نمیشنوه خیلی تنهاشدم اومدم توی شهر غریب وازخانوادم دورم وهیچ دوستی ام ندارم که باهاش وقتم بگذره صبح تاشب تنهام شبم که اومده انگار سنگه هیچ توجهی به اشکام وناراحتی من نداره
من یه زن باردارم اما افسرده بگید بااین همه ناراحتی چیکار کنم توروخدا کمکم کنید