نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: دوست نداشتن همسر

1575
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6452
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوست نداشتن همسر

    با سلام و خسته نباشید
    من ده سال پیش ازدواج کردم خانم هم سن خودم هست.سی و هفت سال. سال و از یک سال پس از عقد متوجه شدم ایشان را دوست ندارم
    پنج سال پیش تصمیم گرفتم جدا شوم و پس از کلی مشاور رفتن بخاطر ترحم و همچنین حرف خانواده ها و مردم و محبتهای خانواده همسرم به من منصرف شدم
    در تمام این سالها یک فکر در ذهن من بود و آن اینکه.ای کاش با ایشان ازدواج نکرده بودم. هیچ وقت دلم برایش تنگ نمی شود حتی اگر یک ماه همدیگر را نبینیم، چند بار با چند نفر ارتباط پیدا کردم
    البته ایشان هیچ عیب مهم ندارند. ولی دیگر نمیتوانم به دروغ بگویم دوستش دارم و چند ماه است که به او گفته ام ولی او نمیخواهد جدا شود،در این ده سال با هزار زحمت یک زندگی تشکیل داده ایم ،میدانم که با طلاق همه اش از بین میرود ،ولی از طرفی نمیخواهم دیگر به او خیانت کنم،و به دروغ بگویم دوستش دارم،از سوی دیگر دلم به حالش میسوزد و نگران آینده اش هستم
    لطفا من را راهنمایی کنیید صمیمانه سپاسگذارم
    ویرایش توسط korosh : 09-28-2014 در ساعت 08:35 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6386
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    72
    تشکر شده 39 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    سلام دوست من میتونم بپرسم چرا انقدر دیر متوجه شدید؟10 سال زمان کمی نیست

    تا حالا فکر کردی با چه عشقی میخوای ادامه بدی؟وقتی عشقی در کار نیست!

    ادامه دادن بیهودست اینجوری هم خودت عذاب میکشی هم اون

    ترحم نکن جرئتشو داشته باش که جدا شی وگرنه زندگیت پوچ میشه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6452
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    زود متوجه شدم
    ولی بخاطر دلسوزی واینکه زنم اول ازدواج زیاد مایل نبود من مجبورش کردم باهام ازدواج کنه

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6386
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    72
    تشکر شده 39 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    نقل قول نوشته اصلی توسط korosh نمایش پست ها
    زود متوجه شدم
    ولی بخاطر دلسوزی واینکه زنم اول ازدواج زیاد مایل نبود من مجبورش کردم باهام ازدواج کنه
    چرا مجبورش کردی؟

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5726
    نوشته ها
    64
    تشکـر
    54
    تشکر شده 45 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    یعنی چی بعد یکسال فهمیدی دوسش نداری! مگه میشه!؟ بگو دلتو زود زد الانم ک سی هفت سالته میخوای جداشی ک ب کجا برسی؟ یک سال دوسال عیش و نوش میکنی بعدش دلت واسه تشکیل خانواده تنگ میشه الان کی میاد با کسی ک سی و هفت سالشه و بعد از ده سال جدا شده ازدواج کنه؟ میخوای بری مطلقه بگیری؟! چرا قدر زن و زندگیتو نمی دونی؟
    امضای ایشان


    برایم نوشته بود :
    گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند . . .
    ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
    امیدی هست چون خدایی هست . . .
    آری و چه زیبا نوشته بود !
    همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست . . .



  6. کاربران زیر از باران بهار بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید


    به نظر میاد که همسرتون شما را دوست داره و شما هم ازش بدت نمیاد فقط نسبت بهش بی تفاوتی یا حس خاصی نداری
    خب این بی تفاوتی از کجا اومده؟ بالاخره یه حس محبت در ابتدا بوده که باهاش ازدواج کردین، درسته؟


    من فکر میکنم شما باید از خودتون یه سوالی بپرسی
    اینکه از همسر ایده آلی که تو ذهنته چه انتظاری داری؟ چه خصوصیتی باید داشته باشه تا حس کنی دوباره عاشقشی؟
    اگه خواسته های منطقی دارین
    مواردی که برای پررنگ شدن و زیباتر شدن رابطه تون به ذهنتون میرسه را با خانوم درمیون بذارین و بگین این انتظاراتو ازش دارین...
    و از ایشونم بخواین که این مواردو ذکر کنن
    و برای راضی کردن همدیگه تلاش کنین

    در پایان یادتون باشه که این خانوم فردیه که شما خودتون برای زندگی مشترک انتخابش کردین
    اینکه میگین فقط برای ترحم 10 سال باهاش زندگی کردین ...
    مطمئنا این حس ترحم و سربار بودن به ایشونم منتقل شده و مطمئنا یکی از دلایل سرد شدن رابطه تون همینه

  8. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6486
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    42
    تشکر شده 125 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    سلام
    یادمه تنها چیزی که از کلاس تنطیم خانواده دانشگاه در ذهنم باقی مونده، همین بود که بخاطر ترحم با کسی ازدواج نکنیم.

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6452
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    لطفا اگر کسی میتونه کمکم کنه
    آیا به صرف اینکه زنم را دوست ندارم،در کنارش لذت نمیبرم
    میتونم طلاقش بدم
    هیچ لذتی از زندگیم نمی برم

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    نقل قول نوشته اصلی توسط korosh نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید
    من ده سال پیش ازدواج کردم خانم هم سن خودم هست.سی و هفت سال. سال و از یک سال پس از عقد متوجه شدم ایشان را دوست ندارم
    پنج سال پیش تصمیم گرفتم جدا شوم و پس از کلی مشاور رفتن بخاطر ترحم و همچنین حرف خانواده ها و مردم و محبتهای خانواده همسرم به من منصرف شدم
    در تمام این سالها یک فکر در ذهن من بود و آن اینکه.ای کاش با ایشان ازدواج نکرده بودم. هیچ وقت دلم برایش تنگ نمی شود حتی اگر یک ماه همدیگر را نبینیم، چند بار با چند نفر ارتباط پیدا کردم
    البته ایشان هیچ عیب مهم ندارند. ولی دیگر نمیتوانم به دروغ بگویم دوستش دارم و چند ماه است که به او گفته ام ولی او نمیخواهد جدا شود،در این ده سال با هزار زحمت یک زندگی تشکیل داده ایم ،میدانم که با طلاق همه اش از بین میرود ،ولی از طرفی نمیخواهم دیگر به او خیانت کنم،و به دروغ بگویم دوستش دارم،از سوی دیگر دلم به حالش میسوزد و نگران آینده اش هستم
    لطفا من را راهنمایی کنیید صمیمانه سپاسگذارم
    سلام

    ازدواج و آشنائیتون به چه صورت بوده- فرزند دارید- آیا رابطه جنسی با دیگران داشته اید- رابطه جنسیتون چطوره- الان فکر میکنید عاشق شخص دیگری هستید- از خانواده خونی خودتان بگید -سابقه بیماری روانی در خانواده-


    لطفا نقل قول کنید

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6585
    نوشته ها
    151
    تشکـر
    6
    تشکر شده 92 بار در 58 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام


    همه چیز که احساس نیست شاید این حس دوست نداشتن شما هزار دلیل داشته باشد که خوب خوب نیست تو جمع بگم ...چیز بدی نیست ولی واقعیت جامعه هست...شما اگه به من خصوصی پیام بدی کمی راهنماییت میکنم

    اللهم صل علی محمد و ال محمد

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    نقل قول نوشته اصلی توسط korosh نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید
    من ده سال پیش ازدواج کردم خانم هم سن خودم هست.سی و هفت سال. سال و از یک سال پس از عقد متوجه شدم ایشان را دوست ندارم
    پنج سال پیش تصمیم گرفتم جدا شوم و پس از کلی مشاور رفتن بخاطر ترحم و همچنین حرف خانواده ها و مردم و محبتهای خانواده همسرم به من منصرف شدم
    در تمام این سالها یک فکر در ذهن من بود و آن اینکه.ای کاش با ایشان ازدواج نکرده بودم. هیچ وقت دلم برایش تنگ نمی شود حتی اگر یک ماه همدیگر را نبینیم، چند بار با چند نفر ارتباط پیدا کردم
    البته ایشان هیچ عیب مهم ندارند. ولی دیگر نمیتوانم به دروغ بگویم دوستش دارم و چند ماه است که به او گفته ام ولی او نمیخواهد جدا شود،در این ده سال با هزار زحمت یک زندگی تشکیل داده ایم ،میدانم که با طلاق همه اش از بین میرود ،ولی از طرفی نمیخواهم دیگر به او خیانت کنم،و به دروغ بگویم دوستش دارم،از سوی دیگر دلم به حالش میسوزد و نگران آینده اش هستم
    لطفا من را راهنمایی کنیید صمیمانه سپاسگذارم
    ده سال زندگي اين خانمو گرفتيد ده سال از جووني و عمرشو حالا بدون هيچ دليلي كه به اصطلاح دوستشون نداريد ميخايد بذاريد بريد اين يه خيانت خيلي بزرگه چرا همون يكسال بعد متوجه شديد،اين چه جو.ر حسيه كه بعد يكسال تازه فهميد دوسش نداريد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه ميشه آقا چي داري ميگي حتما كس ديگه اي رو دوست داريد نكنيد اين كارو

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنیید

    سلام بابا خیلی بیمعرفتی اول رفتی بهش گیر دادی و مجبورش کردی که باهات ازدواج کنه اونوقت بعد از یکسال گفتی نمیخوایش. خیلی مردی بخدا عجب آدم خوبی هستی تو. به جای اینکه همش به طلاق گرفتن و زندگی کردن با یکی دیگه فکر کنی 30 درصد از ذهنتو به زنت و خوبیاش اختصاص بده اونوقت میبینی که اونیکه دوست داری باهاش زندگی کنی تو خونته و تو بیخودی داری دنبالش میگردی. من نمیدونم تو از زندگیت چی میخوای اونم زندگی ای که با این زحمت درست شده

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوست دارم ازش جدا بشم
    توسط آنیتا در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 11-27-2014, 12:29 PM
  2. نمیتونم به خانواده بگم دختری رو دوست دارم
    توسط fardayenik در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 11-11-2014, 02:38 PM
  3. کمک به دوست افسرده
    توسط نگار22 در انجمن افسردگی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 09-14-2014, 04:09 PM
  4. با گذشته نامزدم مشکل دارم
    توسط ashkan_r در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 09-09-2014, 08:41 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد