نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: سردرگمی

1299
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6596
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    0
    تشکر شده 11 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question سردرگمی

    سلام. من 26 سالمه و با خانمی 23 خوزستانی در دانشگاه مشهد آشنا شدم. طی دوسال باهاش رابطه احساسی پیدا کردم. الان هردو فارق التحصیل شدیم و همدیگه رو شدیدا دوس داریم. ایشون با خانواده برگشتن اهواز ولی قبل از رفتن صحبت هامونو باهم کردیم. یه سری اختلافای جزئی باهم داریم ولی تفاهمات زیادی هم باهم داریم. مثلا من دوس ندارم ایشون بعداز ازدواج با فامیلاشون عربی صحبت کنه. دوس دارم بدونم چی پشت تلفن میگه. چوخ نسبت به زنم حساسم و البته یکم بخاطر اینکه آمار طلاق شدیدا زیاد شده نسبت به دخترها بی اعتماد شدم. من مشهدی هستم ولی ایشون فامیل تو مشهد زیاد دارند. آیا دوری راه بین این دو شهرستان مشکلی در زندگی ما بوجود نمیاره؟ آیا میشه به دخترها بعد از ازدواج اعتماد کرد؟ آیا وابسته شدن و ازدواج با این شرایط ارزش داره؟

  2. کاربران زیر از mamali.gh67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    Exclamation پاسخ : سردرگمی

    اگه بخوام روشن صحبت کنم، اینه که بهتره شما تا در مورد تردید و بدبینی درمان نشدید ، و به یقین نرسیدید ...

    پا در راه ازدواج نگذارید ... چون با این طرز فکری که شما دارید متاسفانه در آینده با شک و بدبینی زندگی رو

    هم به کام خودتون و هم به کام دیگران تلخ خواهید کرد ...

    از طرفی اینکه به دخترها بدبین هستی نشونه از نوعی رفتار میده که در علم روانشناسی به اون فرافکنی شخصیتی گفته میشه

    یعنی برای توجیه خودت عیب و اشکالات خودتو به گردن دیگران بندازی ...

    و در مورد دوری راه باید بگم وقتی از هم دور باشید و از هم شناخت کمی داشته باشید نمیتونید به هم اعتماد کنید

    و بحث دیگه اختلاف فرهنگی زیادیه که بین شما و خانواده دختره ... خصوصا" که در مورد زبان عربی ایشون شدیدا" حساس هستید

    و آخر اینکه بهتره برای اطمینان بیشتر از انتخابتون با مشاوره ازدواج هم مشورت کنید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamali.gh67 نمایش پست ها
    سلام. من 26 سالمه و با خانمی 23 خوزستانی در دانشگاه مشهد آشنا شدم. طی دوسال باهاش رابطه احساسی پیدا کردم. الان هردو فارق التحصیل شدیم و همدیگه رو شدیدا دوس داریم. ایشون با خانواده برگشتن اهواز ولی قبل از رفتن صحبت هامونو باهم کردیم. یه سری اختلافای جزئی باهم داریم ولی تفاهمات زیادی هم باهم داریم. مثلا من دوس ندارم ایشون بعداز ازدواج با فامیلاشون عربی صحبت کنه. دوس دارم بدونم چی پشت تلفن میگه. چوخ نسبت به زنم حساسم و البته یکم بخاطر اینکه آمار طلاق شدیدا زیاد شده نسبت به دخترها بی اعتماد شدم. من مشهدی هستم ولی ایشون فامیل تو مشهد زیاد دارند. آیا دوری راه بین این دو شهرستان مشکلی در زندگی ما بوجود نمیاره؟ آیا میشه به دخترها بعد از ازدواج اعتماد کرد؟ آیا وابسته شدن و ازدواج با این شرایط ارزش داره؟


    خب راستش منم فکر میکنم باید شما بتونید در این مرحله از زندگیتون به یک خواست کامل برسید

    و این همه تردید و بدبینی رو از خودتون دور کنید ... در سته که الان آمار طلاق افزایش پیدا کرده نسبتش مساویه

    یعنی همونطور که در زندگی مشترک هست در مورد طلاق هم 50درصد مرد و 50 زن نقش داره ...

    پس صرف اینکه دخترا عامل اصلی طلاق هستن واقعا" قضاوت اشتباهیه ...

    در مورد اعتماد به دخترا بعد از ازدواج هم باید بگم این سوالو باید خود شما جواب بدید و اونم اینه که

    شما چقدر بعد از ازدواج قابل اعتماد هستید ؟

    راستش این حرفتون مارو ترسوند چون کسایکه در گذشته کارهایی رو انجام دادن اینطوری به هر کسی و هر چیزی بی اعتماد هستن

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6596
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    0
    تشکر شده 11 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی

    از جوابتوم ممنونم. آره راستش خودم میدونم خیلی حساسم و تردید دارم. و شدیدا دارم عذاب میکشم از این اخلاقم. ولی همش تو ذهنم چیزای بدی درمورد دخترها بعد از ازدواج میاد. علتشم اینه دوتا از برادرام که ازدواج کردن هردو ازدواج ناموفق داشتن. اولی به اصطلاح زیر سرش کسی بلند شد. چون داداشم زندگی ساده داشت و به دخترخان روز اول گفتن باید چادری باشی و با این حقوق و زندگی بسازی ولی بعد از 6سال زندگی دختره درخواست طلاق کرد. چون دیگه چادرشو گذاشت کنار و مشکوک شده بود. مورد دوم هم داداش دیگم دختره بهش گفته بود شیرینی خوردیم قبلا ولی عقد نکردیم. بعداز 6ماه زندگی دختره یهو گذاشت رفت بعدش دختره هی میگفت من مریضم و خودتو به پام حروم نکن تا اینکه یکی از فامیلهای دورش گفتش که ایشون قبلا عقد کرده که طرفشم بیست سال از خودش بزرگتر بوده. داداش بیچارم هنوز تو شوکه. شما بگید من چطوری به زنها اعتماد کنم. شما جای من بودید چکار میکردید.

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6064
    نوشته ها
    190
    تشکـر
    32
    تشکر شده 196 بار در 82 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamali.gh67 نمایش پست ها
    از جوابتوم ممنونم. آره راستش خودم میدونم خیلی حساسم و تردید دارم. و شدیدا دارم عذاب میکشم از این اخلاقم. ولی همش تو ذهنم چیزای بدی درمورد دخترها بعد از ازدواج میاد. علتشم اینه دوتا از برادرام که ازدواج کردن هردو ازدواج ناموفق داشتن. اولی به اصطلاح زیر سرش کسی بلند شد. چون داداشم زندگی ساده داشت و به دخترخان روز اول گفتن باید چادری باشی و با این حقوق و زندگی بسازی ولی بعد از 6سال زندگی دختره درخواست طلاق کرد. چون دیگه چادرشو گذاشت کنار و مشکوک شده بود. مورد دوم هم داداش دیگم دختره بهش گفته بود شیرینی خوردیم قبلا ولی عقد نکردیم. بعداز 6ماه زندگی دختره یهو گذاشت رفت بعدش دختره هی میگفت من مریضم و خودتو به پام حروم نکن تا اینکه یکی از فامیلهای دورش گفتش که ایشون قبلا عقد کرده که طرفشم بیست سال از خودش بزرگتر بوده. داداش بیچارم هنوز تو شوکه. شما بگید من چطوری به زنها اعتماد کنم. شما جای من بودید چکار میکردید.
    شما میخوای من دوهزارتا داستان مشابه از تو زرد در اومدن پسرها بعد ازدواج برات بگم ؟یه جامعه آماری دو نفره رو انتخاب کردی میخوای زندگی خودت رو بر مبنای نتیجه گیری از اون دو نفر کلا نابود کنی؟؟یعنی چی بهش میگم نباید عربی حرف بزنی ..مبنای یه زندگی اعتماد متقابله مگه اینکه خلافش ثابت بشه ..شما بیشتر از یه همسر فکر کنم داری دنبال یه مورد برای بازپرسی میگردی ..یه چیزی هم بهت بگم که عملا ثابت شده است اونم اینه که با گیر دادن بیش از حد به یه نفر تو یه زمینه خاص اگه اون شخص نظر خاصی تو اون زمینه نداشته باشه کم کم این توهم رو براش ایجاد میکنه که نکنه باید چیزی باشه و من همینجوری دست رو دست گذاشتم و کار خاصی نکردم ..شما اول یه تغییر اساسی تو اصول فکری خودت ایجاد کن ..در ضمن درباره ازدواج با این فاصله و مسافت ..از اونجائی که پدر و مادر من هم یه همچین حالتی داشتن البته از لحاظ مسافت حدود یک ششم این فاصله بودن ولی سختی های خاص خودش رو قطعا داره ..شما اقوام زیادش رو در مشهد نباید در نظر بگیری پدر و مادر و خواهر و برادرهاشون رو باید در نظر بگیری ضمن اینکه با تمام اینها این دلیلی بر موفق نبودن در همچین ازدواجی نخواهد بود چون هر چیز سختی به اجبار بد نخواهد بود موفق باشید
    امضای ایشان
    وقتی خدا کاری برات انجام میده تو به توانائی های خدا اطمینان داری و هنگامی که کاری برات انجام نمیده خدا به توانائی های تو اطمینان داره ....
    .................................................. ...............
    1- برای تشکر از پست مورد نظرتون از کلید تشکر استفاده کنید (سپاس نشانه قدرشناسی شماست )
    2- برای متوجه شدن کاربر از ادامه داشتن بحث پست مورد نظر رو نقل قول بگیرید
    3- جداً از دادن جوابهای طنز و مسخره کردن کاربر و یا دادن جوابهای بدون تفکر حاوی مطالبی همراه با شدت عمل پرهیز کنید ..

  8. 2 کاربران زیر از babak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6266
    نوشته ها
    70
    تشکـر
    61
    تشکر شده 42 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamali.gh67 نمایش پست ها
    سلام. من 26 سالمه و با خانمی 23 خوزستانی در دانشگاه مشهد آشنا شدم. طی دوسال باهاش رابطه احساسی پیدا کردم. الان هردو فارق التحصیل شدیم و همدیگه رو شدیدا دوس داریم. ایشون با خانواده برگشتن اهواز ولی قبل از رفتن صحبت هامونو باهم کردیم. یه سری اختلافای جزئی باهم داریم ولی تفاهمات زیادی هم باهم داریم. مثلا من دوس ندارم ایشون بعداز ازدواج با فامیلاشون عربی صحبت کنه. دوس دارم بدونم چی پشت تلفن میگه. چوخ نسبت به زنم حساسم و البته یکم بخاطر اینکه آمار طلاق شدیدا زیاد شده نسبت به دخترها بی اعتماد شدم. من مشهدی هستم ولی ایشون فامیل تو مشهد زیاد دارند. آیا دوری راه بین این دو شهرستان مشکلی در زندگی ما بوجود نمیاره؟ آیا میشه به دخترها بعد از ازدواج اعتماد کرد؟ آیا وابسته شدن و ازدواج با این شرایط ارزش داره؟
    دوست عزیز بدبینی و بد دلی خصوصا در زندگی مشترک بلایی خانمان سوزه وتازمانی که اسیراین خصوصیات هستی فکرازدواجو ازسرت بیرون کن

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6849
    نوشته ها
    28
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی

    سردرگم عزیز شما کاملا بدبین هستین چرامیخوای باازدواجت تواین شرایط هم خودتو هم یه بنده خدای دیگه رو یه عمرعذاب بدی.یازندگی ای بسازی که همش باشک وتردید توام باشه.مثلا اینکه الان خانمم کجاست؟نکنه توجمع فامیل که حرف میزنه منظورداشته باشه یانکنه فروشنده فلان فروشگاه باهاش خوش وبش کنه و... .برادرمن اول خودتو اصلاح کن وقتی فهمیدی میتونی به شریک زندگیت اعتمادکنی اونوقت ژیش قدم شو.مگه یک زن ازشوهرش جز محبت و احترام چیز دیگه ای میخوادکه بخاطرش حریم زندگیشو زیر سوال ببره؟موفق باشی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد