با سلام
من دختری 28 ساله هستم با تحصیلات دانشگاهی فوق لسانس. مدت چهار سال با یکی از همدوره های دانشگاهم دوست بودم و خیلی به هم علاقه مند شدیم طوریکه تمام برنامه زندگیمونو روی ازدواج با هم گذاشتیم الان مدت یکسال است که در حال تلاش برای ازدواج هستیم دو مرتبه منزب ل ما آمدند اما هر دو بار خانواده ها بسیار برخورد بدی داشتند. مشکل اینجاست که من یکسال و نیم از طرفم بزرگترم. و بیشتر صبر کردن برای ممکن نیست از طرفی خانواده اون هم گفتن دیگر به هیچ عنوان برای خواستگاری پامونو خونه خانواده ما نمیذارن. مشکل اینجاست که مادر من قبلن یکبار ازدواج کرده و اینها با تحقیقاتی که از خانواده شوهر قبلیش کردن خیلی راجب بهش بد گفتن و اینا هم دیدشون نسبت به خانواده من کاملن منفی شده. از طرفی متوجه عمق علاقه ما به هم نیستند.و خیلی راحته براشون که بگن برین با یکی دیگه ازدواج کنین. میخام نظر شما رو بدونم؟ آیا عاقلانه هست که من دوباره برای ایشان صبر کنم درحالیکه خود ایشون هم میگه خیلی امیدی ندارم راضی بشن با شناختی که داره از خانوادش. از طرفی هم مادرم کاملن نسبت به تحقیقات اونا جبهه گرفته و اصلن چشم دیدنشونو نداره. سوال بعدی من اینه که ما اگه بخایم ازدواج کنیم بدون اطلاع خانواده هامون آیا کار عاقلانه ایه؟ اوضاع روحیم اصلن خوب نیست خواهش میکنم منو راهنمایی کنین.