با سلام
من پسر 25 ساله هستم
از 17سالگی تو خواب عاشق یه دختر شدم
بعد ناخواسته وارد رابطه های مختلفی شدم
الان حس میکنم هیچ احساساتی ندارم
احساس تنهایی اذیتم میکنه
اگه میشه راهنماییم کنید
با سلام
من پسر 25 ساله هستم
از 17سالگی تو خواب عاشق یه دختر شدم
بعد ناخواسته وارد رابطه های مختلفی شدم
الان حس میکنم هیچ احساساتی ندارم
احساس تنهایی اذیتم میکنه
اگه میشه راهنماییم کنید
یک روز عده ای از مردی پیش حضرت علی شکایت کردن ...
گفتن این مرد در خیالش به مادر ما نظر بد داشته ... پیش شما اومدیم تا تنبیهش کنید ...
امام علی گفت بر سایه اش حد بزنید ...
حالا شما در خواب عاشق دختری شدی ، پس میبایست در همون خوابم به این رابطه ادامه میدادی
هر دنیایی قانون خاص خودشو داره .. اگه پا در دنیای واقعیت گذاشتی باید بپذیری که با قوانین اون عمل کنی
وقتی بدون هیچ انگیزه واقعی وارد رابطه های مختلف شدید ، مسلما" بعد از بین رفتن اون حس خواب دچار روزمرگی در این کار شدی
حالام واقعا" نمیدونی چرا اینکارو کردی و این احساس سرگشتگی و شاید گناه تورو منزوی کرده ...
پس علت هر مشکلی رو بتونی پیدا کنی ، میشه گفت نصف درمان رو رفتی ...
خـــــدانـگهــــــدار
ببینید
بحث از یه خواب فراتره
من بخاطرش دوسال درس خوندم
سال دوم دانشگاهم باهاش یه رابطه پنهانی رو اغاز کردم
بعد از یه مدت خانواده اش متوجه شدن و رابطه ی ما ناخواسته قطع شد
بعد بخاطر جوی دوستام ناخواسته وارد روابطی شدم
از اون موقع تا الان پشت سر هم دوستایی رو عوض کردم
الان اصلا احساسات خودمو درک نمیکنم
دنبال راه حل هستم
لطفا با کمی دقت به این سوالات پاسخ بده:
رشته تحصیلیت- تعداد خواهران و برادران- سابقه اختلالات روانی در خانواده- هذیانهای دیداری,شنوایی,-گاهی حس کنی در آسمانها یی و گاهی به هیچ وجه انرژی نداشته باشی و غمگین (بی هیچ دلیلی)
- عدم تمرکز بر روی کارها و درسها-
لطفا نقل قول کن
با سلاممن از دوران دبیرستان از خانواده جدا بودمدبیرستان نمونه دولتی بودم ای کیوم 124 هست. الانم کارشناسی ارشد مکانیک میخونم.پسر خلاقی هستمدر مورد خواهر و برادر ها هم دوتا داداش بزرگتر و دوتا خواهر کوچیکترولی باید بگم چون از دبیرستان تو خوابگاه ها بودم نمیشه گفت اخلاقم به بچه های اخر میخورهیکمی حس مدیریت دارمدر مورد اختلال روانی هم چیزی تو خانواده امون نیستحس میکنم داداش بزرگمم شرایظش مثل منهولی نمیخواد که احساساتش برگرده ولی من از اون بی حس تر شدمدر مورد اسمانها هم در این حد نیست. در حد پشت بوم و زیر زمینهدر کل یکم افسردگی خیلی خفیف دارمتمرکز هم دارم. ولی انگیزه ندارم.
سلام
ببین عزیز باید نظرمو رک بگم:
من زیاد با نحوه گزارشاتت خوشحال نیستم, اینم که یک نوجوان از دوران دبیرستان اونم توی ایران و با خانواده های ایرانی از خانواده جدا زندگی کنه به هر دلیلی نشون دهنده, مشکلیه!!؟؟
هم چنین نصبت به اینکه فرمودید بک گراند خانوادگی هم نداشتیم قابل بحثه فکر میکنم خبرایی بوده ولی شما نمیدونید (خاله-عمو-پسر عمو-جد و......) چون فرمو دید برادر هم ......
افسردگی خفیف هم که مشهوده ولی این افسردگی افسردگی عادی به نظر نمیاد!؟
تیز هوشیتون هم به این مسئله بیشتر آتیش میزنه.
در کل یک گزارش تا حدودی جامع و کامل از خانواده پدری و مادری تهیه کنید و به یک روانکاو آگاه رجوع کنید عزیز, ریشه رو باید یافت.
موفق باشید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)