نوشته اصلی توسط
parvaneh safayi pour
یکی ج منوبده...چرابچه های کلاس مابامن یجوری ان...اکثرشون...یروزبایکی بگومگوکردم اون شروع کردازرفتهرهای عجیب غریبشون خسته شده بودم تاازدرمیرفتم دوسه نفرمیزدن زیرخنده...بهش گفتم چی میبینی که نیشتوبازمیکنی....بعداون همه یجوری شدن هیشکی کتارم نمی نشست اون درجواب بک کلمه من صدتاکلمه توهین کردومن فقط گفتم خودتی دوماه پیش تاحالابامعذرتخواهی من اشتی کردیم فکرمیکردم این جو رو اون درست کرده مجبورشدم ازدراشتی دربیام اگه راهنماییم نکنیدمجبورم برم یجورازاون بپرسم توباعثشی؟...امروزیه مانتوجدیدپوشیدم ازدررفتم به دوسه نفرجلودرسلام کردم همه یجورچشم وابرومیذارن وپوزخندمحومیزنن...اصلاتوکل سمون انگارلب تیغ نشستم باهرکی دوکلام ح میزنم بقیه یجوری نگاه میکنن....