دوس دارم ادامه تحصیل بدم نمیشه

[ترنم25]

سلام
من یه دختر25 ساله هستم مجرد. سال پیش دانشگاه پیام نور کارشناسی ارشد قبول شدم.ولی دو جلسه که رفتم یکی از استاد های محترم اونقدر ترسوند که من اضطراب شدید گرفتم.چنان اظطرابی بود که تو عمرم تجربه نکرده بودم.قلبم میومد دهنم.هی خمیازه میکشیدم.میخواستم بخوابم فقط رو تخت شدیدا میلرزیدم تا صبح.همه تعجب میکردن میگفتن تو رفتی اونجا هیولا دیدی! خلاصه چاره کار رو تو نرفتن به دانشگاه و انصراف دیدم.حالا همه دوستام دارن ارشد میخونن من بیکار نشستم. از خودم متنفرم.وقتی سراغ اون کتابا میرم مضطرب میشم.فک نکنم اگه امسالم بخونم بهتر از پیام نور قبول شم.دارم دیوونه میشم.لطفا کمکم کنین.وقتی میبینم تلاشهام بی نتیجه موند افسرده میشم.تازه متوجه شدم وقتی موضوع ازدواج هم پیش میاد همون حالت های اضطراب بهم دست میده.لطفا کمکم کنییییین خواهش میکنم...

[naghme]

سلام عزیزم
چزا از استادت اینقدر ترسیدی؟ چجوری ترسوندت مگه؟ اضطرابت در رابطه باچیه؟
لطقا بیشتر توضیح بده تا بتونیم کمکت کنیم

[ترنم25]

من قبل از این که ثبت نام کنم هم یه اضطراب طبیعی در مورد پایان نامه و.... اینا داشتم ولی وقتی جلسه اول یکی از استاد ها وارد کلاس شد و یه عالمه حرفای منفی مثلا واسه نوشتن پایان نامه موضوع پیدا نمیکنید و پیدا کردید استاد پیدا نمیشه که ارایه بدید و از این حرفا زد انگار که یه حمله عصبی باشه بهم دست داد.دیگه بعد از اون نمیتونستم خودم رو کنترل کنم و ازخواب و خوراک افتاده بودم.الان هر موقع میخوام یه تصمیم جدی بگیرم یا یه موضوع مهم پیش میاد همون حالات بد بهم دس میده.انگار که شرطی شده باشم.

[parvaneh safayi pour]

متاسفم دوست عزیز...امابیکارنشین بروسرکار....بالیسانس هم متونی کارکنی....ازکم شروع کن چی میشه مگه وقتی کارکنی دیگه فکرت از'چرادامه تحصیل ندادم،راحت میشه کاملامشغول میشی هرکاری بهرحال پایه لیسانس مشخصه سرهرکاری که بری فعلابنظرمن بااین اضطرابت مگرپی درمان جدی بامشاورین سطح بالاباشی که البته همه شهری پیدامیشه ولی تهران من مجله روزهای زندگی مقالات یه نفربنام دکتربهروزی رومیخوندم که خ خ موفق بودبدبختانه فوت کرده یادمه چنین چیزی دیدم تومجله اماهرکس بجاش اومده باشه کمترازش نیست بخرمجله رونحوه تماس وگرفتن وقت مشاوره روگفته اگربرات امکان داشته باشه تهران، اونهابسیارزبده ن بنظرم داروچندان مفیدنیست امابهترین مشاوری که میشناسم اینه داستانهایی که ازافرادگفته بودفوق العاده بودکه چطوردرمان شدند