اين نظام درمانى منحصر به فرد, كه دست يابى به همان اهداف درمان هاى رشدى (growth) را در نظر داشته, به وسيله يك ايرانى پيرو ارزش هاى اسلامى به نگارش درآمده و نخست در محيط دانشگاهى (دانشگاه فردوسى مشهد) و سپس در محيط زندان بسط يافته است. اولين تماس دكتر جلالى طهرانى با من, به دليل خواندن نوشته هايم در مورد زندان بود. معلوم شد كه وى يك نظام روان درمانى منحصر به فرد ايجاد كرده است كه باعث بهبود زندگى زندانيان مى شود و به اعتقاد من, نه تنها در زندان هاى سراسر جهان, بلكه براى همه مردم در هر كجاى جهان و با هر دين و مسلكى ارزش مند است.
خوانندگان از بررسى اين نظام درمانى, فايده مضاعفى نيز خواهند برد, چرا كه تا حدى فلسفه و نظريه اسلام و نيز نظريه و روش روان درمانى را تبيين مى كند. اين بررسى عمدتاً در حوزه روان شناسى وجودى ـ انسانگراى (existential-humanistic) قرار مى گيرد, كه نمونه هاى متعددى از آن در اين كتاب وجود دارد. مفهوم توحيد مستلزم داشتن يك سيستم ارزشى وحدت بخشى است كه براى جهت بخشيدن به زندگى شخص به كار مى آيد. اين سيستم ارزشى مى تواند مبتنى بر يك جهت گيرى اصيل دينى يا معنوى باشد, سيستم ارزشى اى كه ويكتور فرانكل (Viktor Frankl) و او. هوبارت مورر(O. Hobart Mowrer) نيز به آن اشاره كرده اند.
اين شيوه درمان كه روش آن شش نكته را در بر مى گيرد, به عنوان درمان كل فرد توصيف شده و به وسيله يك گروه كه معمولاً متشكل ازمديربالينى درمان, درمان گر, مددكار اجتماعى, كارشناس تحصيلى, كارشناس پزشكى و مشاور همتا است, انجام مى پذيرد.
تعريـــف
توحيد درمانى, به منزله يك روش ارتقاى رشد و تكامل انسانى, داراى تاريخچه مشتركى با همه روان شناسى هاى رشد(growth psychology) است. رشته هاى ديگرى همچون دين و فلسفه, هنروادبيات و علوم انسانى نيز, كه توجه و تأكيدشان به طبيعت انسان, نقش ارزش ها در زندگى بشر, موانع و تسهيل كننده هاى رشد انسانى است, در اين تاريخچه شريك اند. بنابراين, مى توان گفت ريشه هاى توحيد درمانى تا اولين جست وجوى انسان به جهت درك خود (خودشناسى), و براى يافتن و ايجاد روشى درزندگى كه منجر به بالاترين مرتبه رشد و شكوفايى گردد, امتداد دارد.
تاريخــچه
توحيد درمانى به صورت كنونى, يك تاريخچه 25ساله دارد. مى توان گفت توحيد درمانى تركيب طبيعى برداشت اسلامى از سرشت و فطرت انسان و نظريه و روش درمان روان شناسى انسان گرا است. باايجاد توحيد درمانى براى اولين بار نظريه اسلام به عنوان يك نظريه روان شناختى جديد و يك شيوه روان درمانى شكل گرفته است. گرچه توحيد درمانى در بستر تأكيد اسلام بروحدت, به عنوان اصل حاكم در عالم, پديد آمده, پيشينه پربار مشتركى با رويكردهاى انسان گرا (humanistic), گشتالتى (gestalt), وجودى ـ پديدارشناختى(existential-phenomenological), شخص محور(person-centered) و شناختى(cognitive) دارد.
مؤلف كه يك پيشينه خانوادگى وابسته به انديشوران اسلامى را دارد, مطالعات روان شناختى خود را در ايران در اوايل دهه 1970 آغاز كرده است. اين مطالعات با تجديد حيات چشم گير تفكّر اسلامى در بسيارى از نقاط جهان مصادف بوده است. انديشوران برجسته معاصر, همچون مرحوم علامه سيد محمدحسين طباطبايى و مرحوم علامه سيد محمدحسين حسينى طهرانى, روشنى تازه اى به حكمت چندصدساله اى بخشيدند كه در آثار فلاسفه اى همچون صدرالدين محمد شيرازى و حاج ملاهادى سبزوارى, يافت مى شد.
اين نويسندگان در تجديد حيات انديشه/ تفكّر اسلامى نقش داشتند و نشان دادند كه اسلام فراتر از صرفاً مجموعه اى از اعمال و رفتارهاى دينى است. نقش حياتى اسلام در مواجهه با دغدغه هاى امروزى و اهميت آن به عنوان روش زندگى يك پارچه و هماهنگ با همه مخلوقات و راه پوياى رشد و تكامل انسان مورد توجه قرار گرفت. محور اين تفكر ديدگاه اسلام در مورد سرشت مثبت انسان و استعدادهاى اوست كه موانع رشد را مى شناساند و خطوط كلى اهداف و ارزش ها را ترسيم مى كند.
شعر عرصه اى تجربى براى اين تجديد حيات فراهم كرد. فهرست جامع پيش گامان توحيد درمانى شامل دو شاعر بزرگ, جلال الدين محمد بلخى معروف به مولوى يا رومى و شمس الدين محمد شيرازى معروف به حافظ مى باشد. اين شاعران هر يك با سبك و سياق منحصر به فرد خود با تعيين يك جايگاه محورى براى شوق معنوى و تقلاى انسان در سازگار كردن نفس با فضيلت بصيرت فوق العاده ى خود را در مورد شخصيت انسان به نمايش گذاشتند. اشعار آنان, كه از جهاتى فراتر از صورت و محتوى است, اغلب احوال و تجاربى را برمى انگيزد كه زندگى خوانندگان آن اشعار را متحول مى كند.
اين احيا تفكرات دينى, به روشنى بيانگر و تأييدكننده حقيقت و نيازباطنى عميقى بود كه در آن هنگام بسيارى از مردم احساس و تجربه مى كردند. اين تفكرات دينى به برقرارى تعادل بين جهان مادى و معنوى و درك رابطه بين انسان و پروردگاركمك مى كند. اشتياق نسبت به اين انديشه ها در قالب جنبشى كه مرزهاى طبقه اى و نسلى را درنورديد, در سراسر فرهنگ ايران گسترش يافت. و اسلام, با دريافت جديد آن, براى بسيارى سرچشمه معناى زندگى شد.
اطلاعات بيشترى در مورد زيربناى انسان گرايانه توحيد درمانى طى تحقيق دوره كارشناسى ارشد, در مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گيل(Institute of Islamic Studies, McGill University) به دست آمد. جالب اين كه بيشترين كمك به توحيد درمانى نه از بخش مطالعات اسلامى, كه تأكيدش بيشتر بر تفسيرهاى خاص خود از نظريه و تاريخ اسلام بود, بلكه از دروس اختيارى بود كه در گروه هاى فلسفه و مطالعات معنوى حاصل شد.
ازمطالعه فلسفه يونان كه به مسائلى همچون ماهيت خيرونيكى, علل غايى و جامعه خوب مى پرداخت, استفاده اى كه به دست آمد, تقويت مهارت هاى انتقادى و منطقى بود. بخش مطالعات معنوى (pastoral studies) آثار نظريات گوردون آلپورت(Gordon Allport), آبراهام مزلو(Abraham Maslow) و گابريل مارسل(Gabriel Marcel) را ارائه مى كرد. اينها عناصر اصلى و مبناى نظريه توحيددرمانى را تشكيل مى دادند. آرا و نظرهاى آلپورت در مورد ارزش ها و اهميت ارزش هاى دينى به منزله نيروهاى وحدت بخش در شخصيت انسانى, كاوش مزلو براى (شخص بافضيلت در جامعه سالم) و نظريه اش درباره رشد وجودى در مقابل رشد ناقص, همگى به دل مى نشست و جاى خود را در اين نظريه در حال نضج پيدا مى كرد. احترام و توجّه مارسل به انسان و تأكيدش بر ارزش ها و نيزعقيده اش درباره ارتباط انسان با پروردگار به عنوان بخش اساسى تجربه كامل انسانى الهام بخش و ترغيب كننده بود.
توحيد درمانى در طى مطالعات دوره دكترى در مؤسسه روان شناسى انسان گرا (Humanistic Psychology Institute), كه اكنون به مؤسسه سِى بروك(Saybrook Institute) معروف است, رشد بيشترى پيدا كرد. در اين مؤسسه مؤلف در كنار استنلى كريپنر (Stanley Krippner), به عنوان حامى و مشاور ارشد, بدون هيچ گونه محدوديتى توانست درك و شناختش را از اسلام و نظريات روان شناسى كه با قوت زياد در حال رشد و هم گراشدن بودند, به طور تام و تمام به شكوفايى برساند. رساله دكترى كه عنوان آن دين به منزله عاملى در توحيد, عاملى در سلامت روان (Religious commitment as a factor in personality integration, a factor in mental health) بود, با نظارت استاد راهنما استنلى كريپنر و رولو مى(Rollo May) به عنوان يكى از اساتيد مشاور, نظريه توحيد درمانى را تقويت بخشيد.
در اين اثر تحقيقى, توحيد يك عامل اساسى در سلامت روان شناخته شد و نيز نشان داده شد كه توحيد از طريق تمركز و تأكيد بر اهداف و ارزش ها به دست مى آيد. نتايج تحقيقات نشان داد ارزش هاى دينى بيش از ساير ارزش ها توانايى به وحدت رساندن شخصيت را دارند, مشروط بر اين كه دين به طور واقعى و اصيل پذيرفته شده باشد.
توحيد درمانى اولين بار به وسيله مؤلف در بازگشت به ايران و پذيرش كرسى تدريس در دانشگاه فردوسى مشهد به كار گرفته شد. مؤلف در كسوت رئيس گروه روان شناسى, مدير مركزمشاوره و بهداشت روانى دانشگاه و پايه گذار دوره كارشناسى ارشد روان شناسى بالينى به تدريس, ارائه و به كارگيرى توحيد درمانى پرداخت. صدها نفر از دانشجويان دوره كارشناسى و تعدادمعتنابهى فارغ التحصيل كارشناسى ارشد در اين شيوه آموزش ديدند. در فرهنگى كه روان درمانى تقريباً ناشناخته بود, ليست انتظار بلندى براى اين تجربه منحصر به فرد, در مركز مشاوره و بهداشت روانى كه در خدمت عموم و نيز جامعه دانشگاهى بود, تشكيل شد.
متأسفانه, همانند بسيارى از نقاط ديگر جهان, ساختار دانشگاه هميشه با ابتكار و خلاقيت سازگار نيست. نظريه ها و خصوصاً شيوه هاى انسان گرايانه احتياج به جوى آزاد و باز دارند و شايد يكى از دلايلى كه اين نظريات به ندرت در دسترس عموم قرارمى گيرند, همين باشد.
تا زمانى كه مؤلف مسئوليت هاى دانشگاهى را براى پذيرفتن سمت مديرطرح و برنامه در مركزتربيت و اصلاح زندان مشهد رها كرد, توحيد درمانى در سطح جهان شناخته نشده بود. در آن جا يك طرح ابتكارى موفقيت آميزبازسازى شخصيت زندانيان بر مبناى توحيد درمانى اجرا شد. مطالعات و ارزيابى دقيقى كه به وسيله استفاده از پيش آزمون و پس آزمون هاى گسترده انجام گرفت, تغيير و تحوّلات قابل توجهى را در زندانيان و كاركنان زندان, كه در يك تجربه چند ماهه در محيط توحيد درمانى بودند, نشان داد. گزارش هاى ارائه شده در همايش هاى بين المللى و مقالات موجود در نشريات بين المللى موجب آگاهى فرافرهنگى از اين شيوه جديد در بهبود رشد انسانى و غلبه بر سدها و موانع تكامل گرديد.
غيرمنصفانه و نادرست است كه بگوييم پيشينه توحيد درمانى صرفاً از ادغام دو نظريه, هر چقدر هم اين دو نظريه عالى باشند, نشأت مى گيرد. بخش بسيار مهمى از پيشينه توحيد درمانى در كاربرد آن نهفته است. زندگى مراجعين, تغييرات, ناكامى ها و چالش هايى كه آنها سخاوت مندانه و دليرانه در تجربه درمانى در ميان گذاشتند, مؤلفه هاى اساسى در رشد و تكوين اين رويكرد درمانى بوده است.
توحيد درمانى بامعلومات به دست آمده ازكاربرد, تحقيق, تجربه و نظريات رسيده از همكاران به رشد و توسعه خود هم چنان ادامه مى دهد. بايدخاطرنشان ساخت كه اين شرح و توصيف ازتوحيددرمانى تنها تصويرى از آن چه كه در حال حاضروجود دارد , مى باشد, و نه شرح آخرين و كامل اين روان درمانى ابتكارى.
وضعيت كنونـــى
اصول توحيد درمانى در آموزش و كاربرد آن به دست نسلى از دانشجويان كارشناسى ارشد روان شناسى در سراسر ايران ثمربخش بوده است. آنان هم اكنون به مشاوره و درمان در خارج و داخل كشور مشغولند. افراد علاقه مند به ادامه آموزش و كاربرد توحيد درمانى انجمن اسلامى روان شناسى انسان گرا در ايران(Islamic Association for Humanistic Psychology, Iran) را تشكيل داده اند كه جزء جامعه بزرگ تر انجمن روان شناسى انسان گرا(Association for Homanistic Psychology ) (AHP) است. AHP و هم چنين انجمن روان شناسى امريكا(American Psychological Association) ( APA ) تمايلشان را نسبت به اين رويكرد, با چاپ مقالاتى در شرح استفاده از آن در تعدادى از آثار منتشرشده اشان نشان داده اند. توحيد درمانى در حل تعارض نيز كاربرد دارد و هم اكنون شبكه اى جهانى از مددكاران حل تعارض وجود دارد كه از اسلوب ها و روش هاى توحيد درمانى آگاه و مطلع اند.