دوستان دقت کردین بعضی از دخترا .. یا بهتر بگم اکثرشون .. فک می کنن همه پسرها بدن و همه رو هم به یه چشم می بینن ..
چرا؟؟ ...
دوستان دقت کردین بعضی از دخترا .. یا بهتر بگم اکثرشون .. فک می کنن همه پسرها بدن و همه رو هم به یه چشم می بینن ..
چرا؟؟ ...
البته من نظرم این نیست که همه پسرا بدن، اما تو شرایط جامعه ما اینکه دخترا نسبت به پسرا یکم بدبین باشن به نظرم طبیعیه
چون حداقل تا یکی دو نسل قبل از ما (یعنی مادرا و مادربزرگامون) واقعا خانوما تو جامعه و خانواده مظلوم واقع شدن
همین الانم خدا وکیلی، حداقل آمار بداخلاقی و زورگویی و اعتیاد توی آقایون بیشتر نیست؟ (خیانت و بی وفایی رو فاکتور گرفتم)
بعد چیزی که هست آقایون فطرتا تنوع طلبن! اکثر دخترا خودشونم بخوان نمیتونن همزمان عاشق دونفر باشن، ولی به نظر میاد انگار پسرا تو این مورد خیلی با استعدادن!
از طرفی دخترا احساساتی ترن (و شاید ساده تر) و اگه تو یه رابطه عاطفی شکست بخورن خیلی بیشتر از پسرا آسیب میبینن، اینم یکم ترسناکه!
البته لارم به ذکره هر آدمی با هرجنسیتی آخر شخصیت خاص خودشو داره، ولی اینا چیزاییه که ما دخترا داریم هر روز میبینیم
*************
زني را...
زني را مي شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولي از بس که پر شور است
دو صد بيم از سفر دارد
*
زني را مي شناسم من
که در يک گوشه ي خانه
ميان شستن و پختن
درون آشپزخانه
*
سرود عشق مي خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدايش خسته و محزون
اميدش در ته فرداست
*
زني را مي شناسم من
که مي گويد پشيمان است
چرا دل را به او بسته؟
کجا او لايق آنست
*
زني هم زير لب گويد
گريزانم از اين خانه
ولي از خود چنين پرسد:
چه کس موهاي طفلم را
پس از من مي زند شانه؟
*
زني آبستن درد است
زني نوزاد غم دارد
زني مي گريد و گويد
به سينه شير کم دارد
*
زني با تار تنهايي
لباس تور مي بافد
زني در کنج تاريکي
نماز نور مي خواند
*
زني خو کرده با زنجير
زني مانوس با زندان
تمام سهم او اينست
نگاه سرد زندانبان
*
زني را مي شناسم من
که مي ميرد ز يک تحقير
ولي آواز مي خواند
که اين است بازي تقدير
*
زني با فقر مي سازد
زني با اشک مي خوابد
زني با حسرت و حيرت
گناهش را نمي داند
*
زني واريس پايش را
زني درد نهانش را
ز مردم مي کند مخفي
که يک باره نگويندش
چه بد بختي چه بد بختي
*
زني را مي شناسم من
که شعرش بوي غم دارد
ولي مي خندد و گويد
که دنيا پيچ و خم دارد
*
زني را مي شناسم من
که هر شب کودکانش را
به شعر و قصه مي خواند
اگر چه درد جانکاهي
درون سينه اش دارد
*
زني مي ترسد از رفتن
که او شمعي ست در خانه
اگر بيرون رود از در
چه تاريک است اين خانه
*
زني شرمنده از کودک
کنار سفره ي خالي
که اي طفلم بخواب امشب
بخواب آري
و من تکرار خواهم کرد
سرود لايي لالايي
*
زني را مي شناسم من
که رنگ دامنش زرد است
شب و روزش شده گريه
که او نازاي پردرد است
*
زني را مي شناسم من
که ناي رفتنش رفته
قدم هايش همه خسته
دلش در زير پاهايش
زند فرياد که بسه!
*
*
زني آواز مي خواند
زني خاموش مي ماند
زني حتي شبانگاهان
ميان کوچه مي ماند
*
زني در کار چون مرد است
به دستش تاول درد است
ز بس که رنج و غم دارد
فراموشش شده ديگر
جنيني در شکم دارد
*
...
زني را مي شناسم من...
...
واقعا از این دسته زنان مظلوم دور و برمون کم نیستن
شاعر : فریبا شش بلوکی
ویرایش توسط naghme : 09-28-2014 در ساعت 07:53 PM
خوب من هم دقیقا همین فکر رو میکنم...خیلی کم هست آقایی که قبل از ازدواجش با خانمی دوست نبوده باشه...یا شیطنتی نکرده باشه...ولی هست حتی اگر یک نفر باشه ولی خوب کمتر دیده میشه ...هر کی دید خبر بده
در ادامه مطالب نغمه خانم لازم میدونم اینم اضافه کنم
توجه کردید اگه تو خونه 4 نفر باشید ولی سه تا بیسکوییت باشه اونی که قطعا در اون لحظه بیسکوییت دوست نداره مادره برا همینه بهشتم زیر پاشه دیگه
همه خانوما هم یه روز مادر میشن.چاکر همه مادرا
ملی در مورد بدبینی هم به نظر من میتونه علتش یه شکست عشقی باشه که شکست بدی هم باشه که باعث بدبینیش به همه پسرا و ترس از عشق جدید باشه
موفق باشی همتون
نميشه عموميت داد كه آقايون يا خانم ها بدهستند همينطور كه ميبينيد خانم ها ميگن آقايون بد هستند و بلعكس اگه بتونين خودمونو جاي طرف مقابل قرار بديم خيلي از اين تفاوت ها قابل فهم ميشن.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)