نوشته اصلی توسط
منمنم
سلام.من پسری 20 ساله هستم که مدتی است دختری 27 ساله عاشق من شده .مدت یک ماه است که به من پیشنهاد ازدواج داده است و من از همان ابتدا با او مخالفت کرده ام و با او منطقی صحبت میکنم و همه ی جوانب را به او گفته ام که ازدواج ما دو تا اشتباه و نشدنی است وحتی با خانواده خودم هم در میان گذاشته هم و با مخالفت شدید انها مواجه شدم .اما ان دختر حرف خودش را میزند و سر حرف خودش مانده که من بدون تو نمیتوانم یه لحظه هم زنده بمانم.با اینگه از سن 17 سالگی تا همین الان که 27 سالشه هنوزم خواستگار داره که منتظره جوابش هستن.خانوادم گفتن که اصلا دیگه جوابشو ندم من هم سعی کردم اما بعد از مدتی با گریه زاری به من التماس میکنه که جوابشو بدم و صدامو بشنوه تا روحیه بگیره.به من گفته که تا هر موقع که توانایی ازدواج پیدا کردم به پای من مینشید.حتی الانم به من گفته که هیچ چیز نمیخوام فقط میخوام تو در کنارم باشی.اون واقعا دختریه که با تمام سلیقه ها و تفکرات من مطابقت دارد و حتی گفته همیشه حرف حرف تو باقی میماند و هیچ وقت روی حرف تو حرف نمیزنم و همونجور که تو میخوای باقی میمانم.اگه میشه یه راه حل برای این موضوع به من پیشنهاد کنید هر چه زودتر ممنوم