نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: تنهایی

1088
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7165
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy تنهایی

    سلام.ارش هستم ۲۱ ساله از شیراز ، حدود ۵ ماه با دختری اشنا شدم که سه سال از خودم بزرگتره همیشه سعی کردم راضی نگهش دارم چون یه جورایی ازش خوشم میاد ولی من هر موقع بهش میگم دوست دارم و از این حرفا میگه تو عمل بهم ثابت کن من حرف قبول ندارم ولی از یه طرف هم دلم میزنه چون من باهاش اشنا شدم که خودم از تنهایی در بیام ولی میبینم که این دوست ما مشکلش هر روز داره بیشتر میشه یه جورایی داره افسرده میشه منو هم داره افسرده میکنه حتی از بیشتر از روزهایی که خودم تنها بودم دارم احساس تنهایی میکنم همیشه من دارم سعی میکنم اونو خوشحال نگه دارم ولی اون هیچ تلاشی برای من نمیکنه من الان دقیقا باید چیکار کنم؟

  2. کاربران زیر از mr.art بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6955
    نوشته ها
    235
    تشکـر
    387
    تشکر شده 355 بار در 137 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تنهایی

    آخه من نمیدونم شما پسرا چرا وارد یه رابطه ای میشین که ممکنه هم به خودتون صدمه بزنه هم به طرف مقابلتون....
    خوب وقتی میبینی افسرده شده دیگه بهتره این رابطه رو قطع ش کنی ........
    جلوی ضرروازهرجا بگیری منفعته....
    پس بهتره فراموشش کنی

  4. 3 کاربران زیر از Mastane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.art نمایش پست ها
    سلام.ارش هستم ۲۱ ساله از شیراز ، حدود ۵ ماه با دختری اشنا شدم که سه سال از خودم بزرگتره همیشه سعی کردم راضی نگهش دارم چون یه جورایی ازش خوشم میاد ولی من هر موقع بهش میگم دوست دارم و از این حرفا میگه تو عمل بهم ثابت کن من حرف قبول ندارم ولی از یه طرف هم دلم میزنه چون من باهاش اشنا شدم که خودم از تنهایی در بیام ولی میبینم که این دوست ما مشکلش هر روز داره بیشتر میشه یه جورایی داره افسرده میشه منو هم داره افسرده میکنه حتی از بیشتر از روزهایی که خودم تنها بودم دارم احساس تنهایی میکنم همیشه من دارم سعی میکنم اونو خوشحال نگه دارم ولی اون هیچ تلاشی برای من نمیکنه من الان دقیقا باید چیکار کنم؟
    سلام

    حتما و لطفا از این رابطه هر چه سریع تر بیاید بیرون قبل از اینکه به خودتان و ایشان آسیب بیشتری وارد بشه.

    موفق باشید

  6. 2 کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr.art نمایش پست ها
    سلام.ارش هستم ۲۱ ساله از شیراز ، حدود ۵ ماه با دختری اشنا شدم که سه سال از خودم بزرگتره همیشه سعی کردم راضی نگهش دارم چون یه جورایی ازش خوشم میاد ولی من هر موقع بهش میگم دوست دارم و از این حرفا میگه تو عمل بهم ثابت کن من حرف قبول ندارم ولی از یه طرف هم دلم میزنه چون من باهاش اشنا شدم که خودم از تنهایی در بیام ولی میبینم که این دوست ما مشکلش هر روز داره بیشتر میشه یه جورایی داره افسرده میشه منو هم داره افسرده میکنه حتی از بیشتر از روزهایی که خودم تنها بودم دارم احساس تنهایی میکنم همیشه من دارم سعی میکنم اونو خوشحال نگه دارم ولی اون هیچ تلاشی برای من نمیکنه من الان دقیقا باید چیکار کنم؟
    خب دوست عزیز باید دید شما از این رابطه چه انتظاری دارید ؟

    اگه فقط یک دوستی ساده باشه که تکلیف مشخصه و نباید ازش انتظاری بیشتر داشته باشید ....

    چون در هر لحظه این اتفاق ممکنه بیفته که رابطه از بریده بشه ....

    ولی اگه برای آینده میخوایت تصمیم گیری کنید پس اول از همه باید با سن ایشون کنار بیایت چون دخترخانومایکه بزرگتر هستن

    گاها" رفتاری مادرانه دارن و این در دراز مدت برای مرد غیرقابل پذیرش میشه ...

    پس اول از همه تکلیف خودتونو با این رابطه مشخص کنید ... بعد میدونید که چه باید انجام بدید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7165
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی

    سلام،روزی که ما باهمداشناشدیم میخواستیم دوستی ساده باشه نه بیشتر نه کمتر ولی بعد از یه مدتی بیشتر جذب هم شدیم که این اتفاق ها داره پیش میاد البته نا گفته نماند از وقتی دوشیفت داره میره سر کار این اوضاع بوجود اومده وگرنه قبلش هیچ مشکلی باهم نداشتیم الان هم دوشیف میره سر کار هم دانشگاه واسه همین خیلی عصبی شده همه اش به من میگه از زندگی لذت نمیبرم تو برام بحث های جالب نمیکنی لحظه های شاد تو زندگیم ندارم خب وقتی این حرف هارودبه من میزنه یه جورایی بهم بر میخوره ناراحت میشم انتظار داره همه چی من درست کنم ولی خودش هیچ تلاشی نمیکنه واسه گرم شدن رابطه من دیگه واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ، منم شرایطم بده حالا درسته سرباز راهنمایی و رانندگی هستم اونم تو شهر خودم ولی واقعا شرایط سخته مشغله سربازی یه طرف مشغله این که هر روز داره بزرگتر میشه هم یه طرف واقعا خسته شدم دیگه هیچی به ذهنم نمیرسه

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7165
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی

    نمیدونم چرا فکر میکنم اگه از این رابطه خودم بکشم کنار یه حسی بهم میگه نامردی کردی چون من واقعا بهش قول دادم که تو هیچ شرایطی تنهاش نزارم....

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تنهایی

    تمومش کن این رابطه رو ، بزرگترین لطف در حق اون و تویه

    احساس گناه نکن نامردی هم نمیکنی ، داری از یک آسیب روحی جلو گیری میکنی

    با احترام باهاش خداحافظی کن

  12. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد