فرزندان بلوغ فكری، انسانی و اجتماعی را از جای دیگری تأمین میكنند. در این شرایط دوستان، هم سن و سالان، اینترنت، ماهواره و... باید جای خالی پدر و مادر را برای آنها پر كنند كه در اكثر موارد به جای آنكه راهنمای جوانان باشند باعث آسیب پذیر شدن و به بیراهه رفتن آنها میشوند و هشدار اساسی این است كه هرچه فرزندان به تأمین تربیتی و بلوغی خارج از خانواده روی آورند این شكاف بیشتر خواهد شد.
سال گذشته بود كه یك مقام ارشد پلیس اعلام كرد 80درصد كاربران فضای سایبر در ایران جوان های بین 18 تا 31 سال هستند كه 96 درصد آنها درمعرض انواع جرم و آسیب در فضای مجازی قرار دارند. سرهنگ ستار خسرو در گفتوگو با ایلنا همچنین اعلام كرد كه از هر چهار نفر یك نفر نیز در این فضا قربانی جرایم سایبری می شود.
حالا یك جامعهشناس حوزه خانواده اعلام میكند خانوادهها این هشدارها را جدی بگیرند چرا كه در چند سال آینده خطری مانند سونامی فروپاشی زندگی اجتماعی، خانوادگی در راه است. او دلیل این اتفاق را شكاف عمیق بین پدرها و مادرها و فرزندان میداند و میگوید اینترنت و تكنولوژیهای روز هم در بزرگ شدن این شكاف بیتاثیر نیستند. دكتر اردشیر گراوند همچنین همه دستگاهها و مسئولان را به یك جهاد فرهنگی دعوت میكند تا مشكل امروز خانوادههای ایرانی حل شود.
این روزها بحث در رابطه با طلاق و فروپاشی خانوادهها زیاد شده است. اینكه تكلیف فرزندان طلاق چه میشود و آیا میتوان مانند گذشته خانوادهای ایرانی با تمام ویژگیها و ساختارهایش داشت یا نه؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
ببینید، دلیل عمده طلاقهایی كه در جامعه ایرانی رخ میدهد ریشه در مسائل فرهنگی خانوادهها دارد و در حقیقت بخش عمدهای از طلاقهای خانوادههای ایرانی ریشه اجتماعی ندارد. این موضوع در دو دهه اخیر هم شدت بیشتری گرفته چون اختلاط فرهنگی در جامعه بیشتر رواج پیدا كرده است. مثلا این روزها شاهد ازدواجهایی هستیم كه زوجها از دو فرهنگ، قشر و پایگاه متفاوت به یكدیگر میرسند و در موضوعات مختلف اختلافات برداشتی با یكدیگر دارند. حتی الگوی زندگیشان هم یكی نیست. این مسائل زمانی كه با مشكلات اقتصادی همراه میشود طبیعتا موجب گرفتاریهایی برای اعضای یك خانواده میگردد كه این گرفتاریها در شرایط حاد میتواند منجر به طلاق شود.
هر چند در بیشتر موارد این فرزندان هستند كه از چنین تضاد فرهنگی ضربه میخورند. بنابراین من اعتقاد دارم این روزها آسیبی كه باید بیشتر نگران آن بود نه طلاق، بلكه از هم پاشیدگی خانواده هاست. یعنی شرایطی در خانواده حاكم شده كه انگار یك شكاف بزرگ تربیتی بین مادرها و پدرها به عنوان سرپرستان خانواده و فرزندان ایجاد شده است. در اصل نسل جدید فرزندان ما را این اولیا نیستند كه دارند پرورش میدهند بلكه تربیت فرزندان به دست افراد دیگر در كوچه و خیابان و اینترنت و... افتاده است كه بسیار خطرناك است و میتواند نسل خانواده اجتماعی و فرهنگی معروف ایرانی را از هم بپاشد.
می توانید بیشتر توضیح دهید؟ اینكه چرا این اتفاق دارد میافتد؟
به نظرم دلیلش را این روزها همه مردم دارند با تمام وجود احساس میكنند. چون اقتصاد امروز مسائلی را پیش آورده و الگو و سبك جدیدی را به زندگیها ارائه كرده كه فاصله بین خانوادهها بیشتر شده است. در جامعه امروز مخصوصا در سالهای اخیر، مرد و زن به دنبال حل كردن مسائل و مشكلات اقتصادی خانواده هستند و هر دو مجبورند به فعالیت سخت در طول روز و حتی شب در چند شیفت مختلف بپردازند. در این شرایط طبیعی است كه در طول روز مسائلی مانند عدم امنیت شغلی، دردسرهای محل كار و...، نارضایتی از درآمدهای ماهانه، مدیریت بلاتكلیف خانواده، نامشخص بودن آینده خانواده و... ذهن و روح زوج را درگیر، خسته و فرسوده میكند. ضمن آنكه امكان و فرصت استفاده و لذت بردن از درآمد خود را هم ندارند و 80 درصد درآمد یك خانواده هزینه مسكن میشود و مابقی آن برای خورد و خوراك صرف میشود.
در چنین شرایطی فرهنگ كتابخوانی، سلامت، تفریح و... از سبد خانواده حذف میشود. یعنی فرهیختگی به معنایی حذف میشود و رضایتمندی از چنین زندگی كاملا از بین میرود. در این بین فرزندان خانواده هم ضربه خواهند خورد. آنها از والدین ناراحت میشوند. والدین توانایی فراهم كردن شرایط مطلوب برای یك زندگی خوب و گذراندن در دوران تحصیل و اوقات فراغت را ندارند. غیبت والدین در خانه طولانی است و فرزندان با پدر و مادر بزرگ نمیشوند.
آنها غروب با پدر و مادر خستهای روبهرو میشوند كه حوصلهای برای گفتوگو ندارند. یعنی زندگی اجتماعی خانوادگی با این شرایط از بین میرود و اگر این مسئله اجتماعی با همین شدت ادامه پیدا كند این موضوع تبدیل به یك سونامی خواهد شد كه تمامی خانوادهها را درگیر خودش خواهد كرد. به همین دلیل است كه ما میبینیم والدین به جهت زمان كم و خستگی و درگیری بیش از حد این روزها فضا برای گفتوگو در خانوادهها به ندرت اتفاق میافتد و فرزندان برای رسیدن به بلوغ فكری احساس خلأ میكنند.
خب فرزندان این خلأ را چگونه پر میكنند ؟
فرزندان بلوغ فكری، انسانی و اجتماعی را از جای دیگری تأمین میكنند. در این شرایط دوستان، هم سن و سالان، اینترنت، ماهواره و... باید جای خالی پدر و مادر را برای آنها پر كنند كه در اكثر موارد به جای آنكه راهنمای جوانان باشند باعث آسیب پذیر شدن و به بیراهه رفتن آنها میشوند و هشدار اساسی این است كه هرچه فرزندان به تأمین تربیتی و بلوغی خارج از خانواده روی آورند این شكاف بیشتر خواهد شد. در ضمن تكنولوژی جدید را هم نباید از یاد برد. در بسیاری از موارد خانوادهها این تكنولوژی را بدون شناخت در اختیار فرزندان خود قرار میدهند و باعث فاصله بیشتر فرزندانشان از خانواده میشوند. كمبود وقت والدین باعث میشود نتوانند خود را با تكنولوژی روز هماهنگ كنند و نظارت آنها در این بخش كمتر خواهد شد. سرعت پیشرفت تكنولوژی برق آساست و به همان اندازه هم میتواند خطرناك و آسیب رسان باشد. اگر والدین بهروز نباشند نمیتوانند از این خطرات آگاهی داشته باشند و مصونیتی برای فرزندانشان ایجاد كنند.
ولی این شكاف در خانوادههایی كه در رفاه بهتری هستند نیز دیده میشود. ضمن اینكه اگر خانوادهها این تكنولوژی را در اختیار فرزندان خود قرار ندهند مشكل پیش نمیآید؟
دقیقا درست است. خیلیها هم درآمد خوبی دارند ولی ولع و نگرانی اجتماعی خاصی بین مردم رواج پیدا كرده است. مردم هر چه درآمد داشته باشند باز هم بیشتر میخواهند و به دنبال كار بیشتری هستند. عدم امنیت آینده و روشن نبودن چشمانداز آتی مردم موجب میشود یك عده كه فرصت و پول دارند باز هم نگران بوده و به دنبال كار بیشتر هستند. طولانی شدن مدت كار، فرصت رفت و آمدهای فامیلی را هم كم میكند و تعامل اجتماعی فرزندان به حداقل میرسد. این امر باعث احساس انزوا، خلأ و خستگی در خانوادهها میشود.در مورد تكنولوژی نیز باید بگویم كه در دهه اخیر تیپ فرهنگی خاصی در خانوارها مد شده كه با فرهنگ ما متفاوت است.
با این الگو و سبك زندگی جدید كه در 10-12 سال اخیر رواج پیدا كرده مصرف گرایی در خانهها حاكم شده و عناصر فرهنگی غیرایرانی را وارد خانوادهها كرده است. این در حالی است كه هنوز با آن اخت پیدا نكردهایم. این فرهنگ از پوشش گرفته تا ریزترین بخش خانواده رخنه كرده است. پوشش افراد تغییراتی پیدا كرده كه دربین عموم جامعه ما پذیرفته نیست. به همین دلیل افراد در هر جا با یك نوع لباس ظاهر میشوند. چنین عدم ثباتی در مورد فكر كردن، درس خواندن، چیدمان خانگی و... نیز صدق میكند. عناصر فرهنگ مدرن را وارد جامعه كردیم بدون آنكه جامعه را برای استفاده از آن آماده كنیم. جامعه باید قبل از ورود هر عنصرتكنولوژی یا فرهنگی آماده پذیرای آن باشد و از محسنات و مضرات آن اطلاع پیدا كند.
مثلا تا 15 سال پیش چند درصد مبل داشتند و امروزه چه حجمی از خانوادهها از مبل استفاده میكنند؟ آیا آنها میدانند چنین زندگی تولید هزینه میكند؟ مثلا یك بچه دبستانی چه نیازی به موبایل دارد كه به صورت گسترده ما شاهد آن هستیم؟ این باعث خراب شدن فرزندان میشود زیرا هر تكنولوژی و هر وسیلهای هم مانند كتابها كه رده سنی دارند برای افراد خاصی ساخته شده است. اما هنوز فرهنگ آن جا نیفتاده است. حتی دیدن فیلمهایی كه برای سنین آنها نیست باعث بلوغ زودرس فرزندان میشود كه یك معضل بزرگ اجتماعی است و این فرزندان بعد از گذشت مدتی دچار پوچی و افسردگی میشوند.
چگونه میشود این فرهنگ را اصلاح كرد؟
این جریان نیازمند یك جهاد فرهنگی است و باید همه صاحب نظران و نخبگان و مطبوعات و صدا و سیما وارد شوند. برای رسیدن به این هدف بزرگ در قدم اول باید امنیت اقتصادی - اجتماعی (بخصوص اقتصادی) را به جامعه بازگردانیم. وقتی جامعه امنیت اقتصادی نداشته باشد نمیتوان انتظار داشت كه امنیت اجتماعی و فرهنگی داشته باشند. همچنین باید آموزش فرهنگی جامعه را بالا ببریم. این آموزش میتواند توسط نهادهای واسط (كه در كشور خلأ آنها كاملا مشهود است) انجام شود و بدینترتیب مردم را برای رویارویی با هر گونه مسئله فرهنگی در جامعه آماده كنیم و اوقات فراغت خانوار را به طرف تعاملات خانوادگی سوق دهیم، بدینترتیب والدین برای فرزندان وقت بیشتری خرج خواهند كرد و محبت بین آنها بیشتر میشود. افرادی كه در سیاست فعالیت میكنند باید با كمك فرهنگیان، مطبوعات، رسانه و تبلیغات فضای تنشی جامعه را مدیریت كنند.
این جامعه اینقدر كه گفته میشود، گرفتار نیست اگر هم باشد با تنش و شلوغ بازاری، كاری از پیش نمیرود. مسئولان باید آن را آرام كنند تا مردم بتوانند از این حداقل زندگی لذت ببرند. نتیجه این استرس اجتماعی، اختلاف فرهنگی است. چنین فضای تهاجمی این حجم طلاق و فروپاشی خانواده را نیز در پی خواهد داشت. ما در شرایطی نیستیم كه بخواهیم به مسائل ثانویه بپردازیم. مثلا در شرایطی نیستیم كه حرف از فمینیست بزنیم یا جریاناتی كه به تازگی نخبههای ما در جامعه زنان به آن دامن میزنند.
مسئله حقوق زن نیست. زنها دنبال چیزی افتادند كه امروز مطالباتشان نیست و باعث میشود كه برعكس آنچه به نظر میرسد تنها كسانی كه در این جریانات ضرر میكنند، زنان باشند. هر كدام از این مسائل باعث تنش در خانواده و آسیب زنان میشود. امروزه زنان برسر دوراهی این شعارها و زندگی كه با نارضایتی دارند ماندهاند. سردرگمی زنان در خانواده ضربه بیشتری به فرزندان خواهد زد. این باعث بیاعتمادی آنها به والدین شده و شكاف بین آنها بیشتر خواهد شد.