با سلام دختري 31 ساله مجرد تحصيلكرده و مبتلا به بيماري خاص هستم كه به همين دليل موقعيت هاي ازدواج بسياري را از دست داده ام.
حدود يك ماه قبل در يك سايت اينترنتي به صورت اتفاقي با فردي آشنا شدم كه ديد بسيار خوبي نسبت به شرايطم داشت. با توجه به گفته هاي خودش فردي بسيار مومن و از خانواده اي بسيار اصيل و خوب است(والبته تا الان خلاف اين موضوع ثابت نشده است) از ابتداي آشنايي اظهار كرد كه من موضوع را با خانواده ام مطرح كرده ام و شما هم اين كار را انجام دهيد من هم با خانواده ام درباره ايشان صحبت كردم. و چندبار با برادر و پدرم مكالمه تلفني داشتند. طي صحبتهايي كه با خانواده ام داشتند اعتماد آنها را در حدود 80-90 درصد جلب كردند. و قرار بر خواستگاري شد. اما يك روز قبل از آمدنشان اظهار كردند كه نتوانستند مرخصي بگيرند و قرار را موكول به يك هفته بعد كردند اما باز هم باپيش كشيدن بيماري مادرشان كه منجر به جراحي شد قرار كنسل شد. در اين مدت بابت مقداري بدهي بسيار آشفته بودند وبا اين كه مسقيم درخواست نكردند اما به نوعي من مجبور شدم مقداري پول در اختيارشان بگذارم.بعد از دومين بار كه قرار خواستگاري كنسل شد براي خودم اين احتمال قوت گرفت كه اصلاقصد ايشان خواستگاري نبوده. و به همين دليل با لحن هاي مختلفي حتي توهين آميز خواستم كه پولم را برگردانند. و هر بار ايشان به من اين اطمينان را ميدادند كه قصدشان درمورد ازدواج كاملا جدي است و فعلا امكان باز پرداخت پول را ندارند. و حتي دربرابر توهين هاي من برخورد مودبانه اي داشتند.درهمان ابتداي آشنايي نشاني منزل و محل كارشان را دراختيارمن قرار دادند اما باتوجه به اعتمادي كه به وجود آمده بود و فاصله اي كه بين شهرهايمان بود تحقيقي درباره شان صورت نگرفت يعني ترجيح داديم بعد از خواستگاري تحقيق كنيم. در اين مدت به هيچ عنوان هيچ حرفي كه باعث بي اعتمادي شود از ايشان نشنيده ام و مختصر تحقيقي كه خودم درباره شان انجام دادم خلاف گفته هايشان را ثابت نكرد. دركمال احترام و بارعايت تمام شئونات با من حرف ميزنند و حتي يك بار هم از حيطه ادب فراتر نرفته اند.حتي تمام وبلاگها و نوشته هايي كه از ايشان دردسترس دارم شخصيتشان را به عنوان يك فرد مذهبي اهل حلال و حرام تاييد ميكند. درحال حاضر خودمن هيچ وابستگي به ايشان ندارم غير از همان پول قرضي و اينكه دربرابر خانواده ام متهم به ساده لوحي شده ام...
ايشان هنوز هم بسيار بر خواستگاري و ازدواج تاكيد دارند و فقط بيماري مادرشان را مانع حضورشان عنوان كرده اند....
لطفا راهنماييم كنيد با ايشان چگونه برخورد كنم آيا اعتماد به ايشان درست بوده؟ آيا بايد قبل از اينكه كار از كار بگذرد براي دريافت پولم اقدام كنم با منتظر بمانم و ببينم دقيقا قصد و نيتش چه بوده...
من به صرف اينكه ايشان فردي مذهبي بودند اعتماد قلبي پيدا كردم و همه چيز را به خدا سپردم اكنون اگر واقعا فريب خورده باشم هيچ جوابي براي خانواده ام ندارم. و از طرف ديگر اعتقاد قلبيم به تمام اجزا مذهب از بين خواهد رفت...
لطفا راهنماييم كنيد.
توضیحات :مطالب زیر در این انجمن مورد بحث و تبادل نظر قرار میگیرند.
علل تردید در ازدواج چیست؟
به منظور تردید در ازدواج چه اقدامی می توان انجام داد؟
عوامل این نوع تردید کدامند؟
آیا تردید در تصمیم گیری ازدواج امری طبیعی می باشد؟