ر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجه‌ی اهمیت پایینی برخوردار است، در جایی‌که از درجه‌ی اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم می‌آوریم!
سال‌ها قبل، یک متخصص مدیریت به نام «پارتو» قانون مهمی را بیان کرد:
«ما برای انجام همه‌ی کارها وقت نداریم، ما برای انجام همه‌ی کارها پول نداریم، اما برای انجام مهم‌ترین کارها، وقت و پول داریم.»
بنابراین یکی از «مهم‌ترین کارها» این است که تعیین کنیم «مهم‌ترین کارها» برای من کدام‌اند.
به این کار «اولویت‌بندی» یا می‌گوییم. اگر «اولویت‌بندی» نداشته باشیم، وقت و پول خود را صرف کارهایی می‌کنیم که از درجه‌ی دوم یا حتی سومِ اهمیت برخوردارند، آن‌وقت برای کارهای درجه ‌یک خود، وقت یا پول کافی نداریم. علاوه‌بر وقت و پول، در دیگر زمینه‌ها هم ما دچار «محدودیت منابع» هستیم. برای نمونه، در زمینه‌ی «اعتبار»؛ ما در بین مردم، اعتباری داریم، اما این اعتبار، «بی‌نهایت» نیست. اگر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجه‌ی اهمیت پایینی برخوردار است، در جایی‌که از درجه‌ی اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم می‌آوریم! «سعدی» این مطلب را به زیبایی بیان کرده است: «سخن کم گوی تا در کار گیرند»

اکنون قانون «پارتو» را در حیطه‌های مختلف زندگی بیان می‌کنیم:

معیارهای زندگی:

همه‌ی سلیقه‌های من را دیگران نمی‌توانند برآورده کنند، پس لازم است به‌وضوح و روشن بیان کنم که مهم‌ترین اصولِ من در زندگی کدام‌اند. آن‌گاه دیگران می‌توانند در مراوده با من، مهم‌ترین اصول و ارزش‌های مرا رعایت کنند.

روابط با انسان‌ها:

همه‌ی انسان‌ها را نمی‌توان راضی نگه‌داشت اما می‌توان مهم‌ترین انسان‌ها را راضی نگه‌داشت. پس لازم است تکلیفِ خودم را روشن کنم که مهم‌ترین انسان‌ها در زندگی من چه کسانی هستند و بیش‌ترین سرمایه‌گذاری‌ام را روی چه کسانی لازم است انجام دهم.


لذت‌ها:

من نمی‌توانم از همه‌چیز، لذت ببرم. برای برخی لذت‌ها، لازم است از برخی دیگر از لذت‌ها بگذرم، پس لازم است برای خودم تعریف کنم اولویت‌بندی لذت‌های زندگی، برای من چگونه است. به عبارت دیگر، چه چیزی را به چه چیزی می‌فروشم.

اظهارنظر:

من نمی‌توانم در مورد همه‌چیز اظهارنظر کنم. لازم است مهم‌ترین جنبه‌هایی که دغدغه‌ی اظهارنظر در آن‌ها را دارم، مشخص کنم و دانش خود را در آن زمینه‌ها بالا ببرم.



چند نمونه:
- یک چهره‌ی مشهور و سرشناس نمی‌تواند به‌راحتی در خیابان بایستد و از یک گاری، لبو بخرد و در کنار خیابان از لبوی داغ خوردن، لذت ببرد! پس لازم است تکلیف خود را روشن کنید. «شهرت» را بیش‌تر ‌دوست دارید یا «لبو» را؟!
- یک فرد خوش‌اندام، نمی‌تواند هر غذایی را که دوست دارد، بخورد. حفظ یک اندام زیبا، نیازمند انضباط غذایی است! یک‌بار دیگر باید تکلیف خود را روشن کنید، «اندام زیبا» برای‌تان مهم‌تر است یا «کیک خامه‌ای»؟!