خمير مايه اصلي دوستي در خانواده وجود محبت است . كه براي تثبيت آن بايد آن را به صورت كلامي و غير كلامي ابراز كرد . ابراز محبت غير كلامي به صورت تواضع گشاده رويي زينت براي شوهر ، خدمتگزاري است پيامبر ميفرمايد جمله دوستت دارم از قلب زن پاك نميشود .
1– عوامل و زمينه هاي جاذبه به ميان فردي : هنگامي كه افراد با هم ارتباط برقرار ميكنند جاذبه شروع ميشود . نخستين گام براي جاذبه نسبت به ديگران همجواري( Physicul Proximity ) است . عامل مؤثر ديگر حالت عاطفي ماست كه ممكن است علت آن خود فرد باشد يا مسئله ديگر در زماني كه ما حالت مثبت داريم تمايل داريم ديگران را دوست داشته باشيم . همجواري و تماس مكرر باعث نميشود ارتباط تداوم يابد مگر اينكه انگيزه براي وجود ارتباط وجود داشته باشد همچنين هر يك به ويژگيهاي قابل مشاهده ديگري واكنش مثبت نشان دهند . يعني با واكنش هاي اوليه نسبت به ظاهر رنگ پوست و ... كه ممكن است تصورات قالبي و پيشداوري را فعال كند اين اشتياق را كم ميكند . استمرار دوست داشتن وجود يا عدم تشابه در نگرشها و ساير مشخصات مهم است همچنين اموري چون مكمل بودن هم و شايستگي و خصوصيات شخصي مثبت در شكل گيري جاذبه ميان فردي مؤثر است .
1 – 1 . هم جواري : مجاورت و نزديكي مكاني موجب ارتباط مكرر ميشود و ارتباط بين فردي مكرر معمولا به جاذبه ميانجامد . بعضي چهره آشنا ارتباطات مثبت را بر ميانگيزاند . براي بيان دليل اين واكنش بايد گفت كه ارائه مكرر محرك و تماس مكرر با آن به ارزيابي مثبت ميانجامد . چون در برخوردهاي اوليه ما مقداري نگراني و اضطراب داريم كه ولي با تكرار ارتباط نگراني و اضطراب ما كاهش مييابد . چون آن شي براي ما آشنا( Acquaited ) به حساب ميآيد . در آزمايشي از چند پژوهشگر خواسته شد كه در طول يك سال سر كلاس خاصي حاضر شوند . اين افراد با كسي ارتباط برقرار نميكردند . ولي يك نفر اصلا شركت نكرد . سپس از دانشجويان خواستند كه ميزان جاذبه اين افراد را بيان كنند . كساني كه حضور بيشتري در كلاس داشتند از نظر دانشجويان ميزان جاذبهشان بيشتر بود پس حضور مكرر در دوست داشتن مؤثر است البته اگر واكنش نخستين ما در مقابل محرك منفي نباشد .
نزديكي محل سكونت و اقامت نيز با سستيها و مستي ازدواجها رابطه دارد . تحقيقات نشان ميدهد كه دوستيها بين افرادي كه در يك طبقه خوابگاه قرار دارند . بيشتر است همچنين هر چه فاصله سكونت مرد و زن كمتر باشد احتمال ازدواج آنان بيشتر است . البته مطالعات هم جواري هم بستگي ميان فاصله و جاذبه را نشان ميدهد . اما با اطمينان نميتوان اين را با هم بستگي ثابت كرد . شايد افرادي كه در ويژگيهاي ديگر ( مثل دين نژاد و .... ) مشتركند ترجيح ميدهند نزديك هم زندگي كنند . البته مطالعات بعدي مسئله هم جواري را ثابت كرده است .
اسلام به دستوراتي توصيه كرده كه سعي در ايجاد رابطه بين افراد دارد و همجواري نتيجه عمل به اين دستورات است : 1 – زيارت مؤمن . 2 – صله رحم . 3 – ترغيب به الفت و دوستي : چون نخستين مرحله ايجاد دوستي وجود انگيزه است از موارد انگيزش در اسلام براي دوستي ترغيب به دوستي و غفلت با ديگران است .
1 – 2 . ابراز عواطف مثبت هنگام برخورد : حالت عاطفي ما هر لحظه بر ادراك شناخت ، انگيزش ، تصميم گيري و قضاوت مت تاثير ميگذارد . در مورد از ويژگيهاي عاطفه شدت و جهت آن است . نظريههاي اخير اين را ميگويد كه هيجان هاي مثبت و منفي دو بعد جدا و مستقل از همند . تحقيقات اين مطلب را تاييد ميكند كه عواطف مثبت به ارزيابي مثبت و عواطف منفي به ارزيابي منفي منتهي ميشود . چون ما افرادي را دوست داريم كه رفتارشان بيشترين پاداش و كمترين هزينه را براي ما دارد . براي همين تمجيد صادقانه و نقد منصفانه ما را راضي ميكند ولي تحسين مبالغه ؟؟؟ نقد غير صادقانه ما را ناراحت ميكند . عواطف به دو روش بر جاذبه تاثير ميگذارد : يكي شخص ديگر كاري ميكند كه موجب ميشود در ما احساس مطبوعي ايجاد شود . ما او را بيشتر دوست خواهيم داشت چون ، مايليم كسي را دوست داشته باشيم كه احساس مثبت در ما ايجاد نمايد و بلعكس . دوم وجود شخص يا شي در زماني است برانگيختگي عواطف در ما مثبت يا منفي است . اين نقش مهمي در ميزان علاقه ما خواهد داشت . در بحث نگرش شرطي سازي كلاسيك بيان شد . هر گاه يك نگرش با محركي همراه شود كه عواطف مثبت يا منفي را برميانگيزاند مشاهده گر نگرشهاي مثبت يا منفي خويش را در خصوص آن تعميم ميدهد .
يكي از مواردي كه در تعامل ميتواند عواطف مثبت و منفي را برانگيزاند شيوههاي آغاز گفت و گو با فرد غريبه است . ( Types of opening Line )
بسياري افراد بويژه مردان ميكوشند با گفت يك فراح علاقه طرف مقابل را جلب كنند . ولي بر خلاف نظر ما واكنش به اين عمل احتمالا منفي است . ولي شروع صحبت با يك جمله خنثي يا صريح بيشتر با واكنش عاطفي مثبت همراه خواهد بود .
الگوي عاطفه – مركزي جاذبه ( The Affect – Centered Model ) : طرحي كه در آن جاذبه بر پاسخهاي عاطفي مبتني است ، الگوي عاطفۀ مركزي جاذبه ناميده ميشود . در اين الگو فرآيند شناختي جايگاه خاص خود را دارد . در اين الگوي نظري ، پاسخهاي عاطفي ، در تعيين اين كه چه كسي را دوست بداريم يا نداريم ، نقش محوري ايفا ميكنند . عاطفه مثبت و منفي ميتواند مستقيما به وسيله اعمال شخص ديگر ( و به واسطه آن شخص با برخي منابع عاطفي ديگر تداعي شود ) يا به وسيله سخنان يا ويژگيهاي قابل مشاهده او بر انگيخه شود . در وهلۀ بعد سخنان يا مشخصات وي بايد به صورتشناختي پردازش شوند و سپس پاسخ عاطفي نهاي به ارزيابي از شخص ديگر و اعمال آشكار مربوط انجامد .
رديف بالاي جدول نشان دهندۀ آن است كه حالت عاطفي فرد ، بر پاسخهاي ارزيابي كننده – مانند جاذبه – و در نتيجه بر رفتار ميان فردي تاثير مستقيم دارد . افزون بر اين ، هر گونه اطلاعات قابل دسترس دربارۀ شخص مورد نظر بايد پردازش شود . اين اطلاعات به صورت عاطفي برانگيزاننده است . بنابراين مستند به واكنش ارزياب است . اين خط مشي شناختي در مورد عواطف ، هنگام دريافت طرحوارههاي مشتمل بر اطلاعات مثبت يا منفي دربارۀ نگرشهاي شخص ديگر ، جنس نژاد ، الگوي لباس ، جهت گيري جنسي يا هر گونه اطلاعات ديگر دربارۀ آن شخص ، وارد عمل ميشود . عواطف علاوه بر نقش محدود در جاذبه در ساير مباحث چون نگرش ، پيشداوري و قضاوت نيز عامل مهمي است .بروز عواطف مثبت دوستيها را پديد ميآورد و بر استحكام روابط قبلي ميافزايد . در اسلام آموزه هايي كه نشان دهندۀ اين عواطف است عبارتند از :
1 – گشاده رويي و لبخند زدن . حركتهاي غير كلامي از زبان بيشتر تاثير ميگارد .
2 – احترام گذاشتن .
3 – سلام كردن : نوعي اعلام محبت و دوستي است و آغاز با آن نوعي تمايل به برقراري ارتباط است .
4 – دست دادن و در آغوش كشيدن .
5 – پرسيدن از نام و حال : افراد به نام خود علاقۀ ويژه دارند و پرسيدن از نام و به زبان آوردنش احساس خوبي به مخاطب ميدهد .
6 – اعلام دوستي و محبت : گفتن دوست داشتن مخاطب .
7 – هديه دادن .
1 – 3 . نياز به پيوند جويي ( the Need to Affiliute ) : هنگامي كه دو نفر با هم تماس ميگيرند و وضعيت عاطفي مناسب است . ممكن است سطح آشنايي خود را حفظ كنند . ولي اگر نياز به پيوند جويي داشته باشند ممكن است سطح روابط با افزايش دهد . افراد در دنيا پيوند جويي متفاوتند وليكن تفاوت به صورت صفت ( Traite ) يا استعداد( Position ) ، نسبتا ثابتي در افراد وجود دارد . ميزان تعامل اجتماعي به ميزان نياز به پيوند جويي بستگي دارد . علاوه بر تفاوتهاي فردي موقعيتهاي ويژه نيز ميتواند در قدرت اين نياز مؤثر باشد . مانند عواملي كه يك حالت پيوند جويي نسبتا موقت را بر ميانگيزد .
الف ) نياز پيوند جويي به عنوان يك صفت : نيازهاي پيوند جويي به دو صورت صريح و ضمني است كه در رفتارهاي متفاوت ظاهر ميشود . افرادي كه داراي انگيزه قوي و صريح هستند بسيار اجتماعياند در حالي كه انساني كه داراي انگيزه قوي و ضمنياند بيشتر به ارتباط هاي دو نفره و نزديك تمايل دارند . همچنين دلايل متفاوتي براي پيوند جويي دارد : به منظور تعامل جالب و با نشاط ( محرك مثبت ) همراهي در هنگام بروز مشكلات ( حمايت عاطفي ) كاهش احساس ناراحتي ناشي از عدم اطمينان به آينده به منظور مقايسه كردن خود با ديگران ( مقايسه اجتماعي Social companson ) براي بدست آوردن ستايش و تمجيد ( توجه ) .
ب ) نياز پيوند جويي به عنوان يك حالت موقت : رويدادهاي بيروني نيز ميتواند نياز به پيوند جويي را برانگيزاند . مثل حوادث طبيعي كه موقعيتي پيش ميآيد كه افراد غريبه در كنار هم جمع شوند افراد به منظور گفت و گو دربارۀ آينده ، مقايسه ادراك يك ديگر و تصميم گيري به جست و جوي ديگران ميپردازند . اين نوع رفتار نمونهاي از مقايسه اجتماعي است . اين امر اضطراب و نا امني ما را كاهش ميدهد . البته اين رفتار در زمان حوادث غير مترقبه رخ ميدهد ولي در حوادث معمولي ما نياز به پيوند جويي نداريم چون اضطراب به ما دست نميدهد .
يكي از ابعاد نياز به پيوند جويي كششهاي فطري است برخي از اينها از ديدگاه آموزههاي اسلام عبارتند از : كششهاي ميان زن و مرد ، كششميان جانها : مثلا ما به بعضي افراد گرايشهايي داريم با اينكه اولين بار او را ميبينيم و جاذبه ظاهري هم ندارد .
1 – 4 . ويژگيهاي ظاهري : وقتي با كسي روبرو ميشويم واكنش ما مبتني است بر شواهدي كه از فرد مشاهده ميكنيم . مثلا غريبهاي كه سبيه كسي است تمايل داريم ويژگيهاي مثبت و منفي او را به اين شخص تعميم دهيم . اين بر اساس تصورات قالبي است واكنش بيشتر افراد بيشتر براساس زيبايي قيافه صورت ميگيرد كه در مورد مردان بيشتر است .
چرا زيبايي به جاذبه ميانجامد ؟ براساس عاطفه مركزي افراد ؟؟؟ عاطفه مركزي را برميانگيزاند و عاطفه عامل مهمي در جاذبه است زيبايي نيز جزئي از تصورات قالبي است . افراد صفتهاي مثبت را به افراد زيبا نسبت ميدهند . مردم فكر مي كنند آنچه زيباست خوب است . ويژگيهايي كه واقعا با زيبايي پيوند دارد ، صفاتي است كه با محبوبيت و مهارتهاي بيان فردي خوب پيوند دارند .
علاوه بر بزرگ سالان كودكان نيز به زيبايي واكنش نشان ميدهند . البته برخي اسنادهاي منفي نيز با زيبا بودن پيوند خورده است . مثلا زنان زيبا افرادي مغرور و مادي محسوب ميشوند . علاوه بر جنبههاي طبيعي زيبايي موقعيت نيز هم است اگر شخص قبل از ارزيابي چند فرد جذاب را ديده باشد ، فرد مورد ارزيابي با جذابيت كمتري ارزيابي ميشود . اين در مورد شوهر و همسر نيز صادق است . چيز ديگري كه در ارزيابي جذابيت مهم است ارزيابي هم جنسان همسال است . البته بيشتر دربارۀ زنان .
غير از زيبايي مشخصات قابل مشاهدهاي كه ميتواند مؤثر باشد هيكل و بدن افراد است . يكسري تصورات قالبي در مورد نوع هيكل و صفات موجود در شخص وجود دارد . همچنين علائم رفتاري مثل نوع راه رفتن افراد مؤثر است . همچنين تصورات قالبي در مورد نوع لباس سرو وضع ظاهري ، سن و سال و ناتواناييها و .... وجود دارد .
برخي از موارد وضع ظاهري مورد توجه اسلام است : 1 – رعايت نظافت . 2 – آراستگي ، زينت كردن و آراستگي ظاهري و عطر زدن . 3 – زيبايي : جمال يكي از خصوصياتي است كه به طور طبيعي افراد را جذب ميكند . در روايات در رابطه ميان زيبايي و صفات خوب اجمالا مورد تاييد است . و احتمالا مراد روايات زمينه ساز بودن است . چهره زيبا ميتواند زمينه ساز سعادت انسان باشد .
1 – 5 . مشابهت در نگرش : تداوم رابطه دوستانه اغلب براساس دريافت مشابهت در نگرشهاست . هر چه ميزان توافق در موضوعات مهم بيشتر باشد افراد بيشتر به هم علاقهمند ميشوند چگونه مشابهت بر جاذبه اثر ميگذارد ؟ هر شخص در تعامل با ديگري وي را براساس نسبت مشابهت در نگرشها ارزيابي ميكند بدون آن كه به تعداد موضوعات توجه شود . هر چه اين نسبت بالاتر باشد جاذبه بيشتر است .
چرا نگرشهاي تشابه بر جاذبه اثر ميگذارد ؟ نگرشهاي مشابه عواطف مثبت و نگرشهاي متفاوت عواطف منفي را برميانگيزد . نيو كاسب و هايدر در نظريه توازن ميگويد : اگر دوست داشتن و تشابه وجود داشته باشد توازن وجود دارد . ولي اگر تشابه نباشد چون ؟؟؟ ناخوشايندي بر اثر عدم تشابه پيش ميآيد فرد سعي ميكند در هنگام واكنش با تغيير نگرش خود در جهت رسيدن به توافق توازن را باز گرداند . در حالي كه شخص ديگر را هم متقاعد ميكند همين رفتار را داشته باشد . يا اينكه تصميم ميگيرند با هم دوست نباشند .
علت اينكه چرا نگرش در نخستين ملاقات اهميت دارد در نظريه مقايسه اجتماعي مطرح شده است . در واقع ما براي بدست آوردن اعتبار توافقي دربارۀ آراي خود ( يعني اين كه توافق ديگران شواهدي بر صحت ديدگاه ماست ) به ديگران رو ميآوريم . در واقع ما دنبال تاييدي برآراي خودمان هستيم .
دو نفر كه هم اتاقي هستند و از نظر جذابيت جسماني غير مشابهاند از هم رضايت كمتري دارند . عدم رضايت را فرد جذاب تر ابراز ميكند چون معتقد است كه هم اتاقيش پذيرش چنداني در ميان دوستان ندارد و براي همين مانع زندگي اجتماعي وي است .
علاوه بر تشابهات نگرشي و جسماني مشابهت در بخش وسيعي از خصوصيات فردي در جاذبه مؤثرات مثل ، مشابهت در اجتماعي بودن ، ابراز هيجان ، دين ، خود پنداره ، پذيرش هنجارهاي سنتي مربوط به جنس ، سحر خيزي يا شب نشيني ، موارد زير تشابهاتي است كه در منابع اسلامي به چشم ميخورد :
1 – تشابه دوستان : گرايش افراد براساس همان ويژگيها و خصلتهاي متشابه در ميان افراد است . براي همين افراد عاقل با همانند خود الفت ميگيرند .
2 – همتايي زن و شوهر : رمز زندگي موفق سنخيت بين زن و مرد است . كه در اسلام به كيفيت ياد شده است .
1 – 6 . مكمل بودن نيازها : علاوه بر عقيده مشابه نظر ديگري وجود دارد كه ميگويد : افرادي كه خصوصيات مكمل دارند جذب هم ميشوند مثل افراد سلطه پذير و سلطهگر تحقيقات بعدي تعارض بين اين دو نظر را بر طرف كرد . در مراحل بسيار ابتدايي خصوصيات سطحي از قبيل زمينههاي اجتماعي مشابه ، مجاورت مكاني و زيبايي در رشد روابط اهميت دارد . سپس نگرشهاي مشابه نقش عمدهاي در تعميق پيوند طرفين دارد فقط پس از اين مرحله است كه همراه با افزايش رابطه او درگيري ، نيازهاي مشخص مكمل نقش اصلي را بر عهده ميگيرند .
1 – 7 . شايستگي و خصوصيات شخصي مثبت : افراد شايستهتر و لايق تر مورد علاقه بيشتر قرار ميگيرند چون افراد شايسته كمك بيشتري در تصحيح فكر و عمل ما دارند و همچنين احساس حرمت و عزت نفس را افزايش ميدهد . ما اكثر اوقات خصوصيات مثبت را با دوست داشتن و خصوصيات بد را با دوست نداشتن پاداش ميدهيم . برخي صفاتي كه تاثير بيشتري در جاذبه ميان فردي دارند عبارتند از :
1 – ايمان و عمل شايسته : خدا محبت مؤمنان را در دل بندگان خود ايجاد ميكند .
2 – خوشخويي : اخلاق خوب ، حسن ظن ، نيت خوب داشتن موجب جلب محبت است.
3 – فروتني و تواضع : امام علي ( ع ) دوستي ثمره فروتني است . با افراد فروتن آسانتر ميتوان ارتباط برقرار كرد و اين رابطه دل پذير است .
4 – وفاداري : بسياري دوستيها در اثر بي وفايي گسسته ميشود . امام علي ( ع ) بر دوستي كسي كه وفاي به عهد ندارد اعتماد نكن . چون در تداوم دوستي او نيز اطميناني نيست . علائم وفاداري : جويا شدن از احوال دوست در هنگام غيبت ، ياري رساندن به او ، برآوردن نياز او ، همدردي به گذشتن از لغزشها ، پذيرش پوزش ، خيرخواهي در حق او و نگه داشتن و تداوم دوستي و ...
5 – بخشندگي و سخاوت .
6 – انصاف : به معناي به عدل و داد رفتار نمودن . رعايت انصاف از قضاوت عجولانه و ريشههاي اختلاف جلوگيري ميكند .
1 – 8 . پيشگيري از آفات دوستي : 1 – آزار و اذيت ديگران . 2 – تحقير كردن . 3 – غيبت ، بدگماني ، تجسس ، حسد ، سخن چيني ، عيب جويي ، كينه ورزي ، دوزماني و دورويي و مجادله و ملامت و بدخويي و بداخلاقي .
2 – دوستيهاي نزديك : ؟؟؟ مشترك در همه روابط نزديك وابستگي متقابل ( Interdeperdence ) ( پيوند ميان فردي ، كه در آن دو نفر به صورت هماهنگ و متقابل بر زندگي هم اثر ميگذارند ، به افكار و عواطف هم توجه دارند و در صورت امكان فعاليتهاي منظم مشتركي خواهند داشت ) است . اين وابستگي در ميان افراد مختلف وجود دارد .
2 – 1 . الگوي دل بستگي در خانواده : جنبههاي اساسي خود پنداره در خانواده شكل ميگيرد . علاوه بر اين تحقيقات نشان ميدهند كه ماهيت روابط ميان فردي بين آن فرد و مادرش در دوران نوزادي تثبيت ميشود . دلبستگي ايمني بخش با ويژگيهاي آينده فرد از قبيل عواطف مثبت ، حرمت نفس بالا و تعاملهاي بدون تعارض با هم سالان و بزرگسالان پيوند دارد . كودكان فاقد ايمني داراي حالت خصمانه در روابط اجتماعي هستند و كودكان دوسوگرا تمايل دارند هم وابسته به بزرگسالان باشند و هم در برابر آنان عصبانياند همچنين سركش ، بي ميل و غير اجتماعياند .
افراد داراي ايمني كه در صدد نزديك شدن به ديگران هستند نگران پايداري دربارۀ از دست دادن دوستان خود ندارند . بر عكس افراد اجتنابي نسبت به صميمت با ديگران ناراحت هستند اشخاص دوسوگرا خواستار رابطه با ديگرانند ولي در ضمن از آن ميترسند كه قطع رابطه كنند . از اين 3 الگو افراد داراي ايمني ميتوانند با ديگران روابط دراز مدت داشته باشند . البته ممكن است الگوي دلبستگي فرد تغيير كند و البته چگونگي رفتار والدين با كودك در زمان كودكي و نوجواني نيز اهميت دارد .
نوجوانان به والدين خود عشق ميورزند اين عشق مبتني بر جاذبه و فضيلت است .
جاذبه نسبت به والدين : 1 – تحسين و تمجيد : احساس عزت و احترام .
2 – مجالست و رفاقت : صرف اوقات خوشي با فرزندان .
3 – اعتماد : تكيه كردن بر اعتماد و صداقت .
4 – صميميت : خود افشايي براي آنان و اشتراك علائق .
5 – نزديكي عاطفي : احساس همدلي در تلخيها و شيرينيهاي آنان
فضيلت در فرزندان : 1 – نوع دوستي : كمك كردن ، قرض دادن و شكيبايي
2 – دور انديشي : استفاده از عقل براي سودمندي .
3 – عدالت و انصاف : انجام وظايف و رعايت حقوق والدين
4 – صبر : تحمل سختيها براي بدست آوردن منافع
5 – خويشتنداري : مهار هيجانهاي مخرب و تمرين خويشتنداري .
نوجواناني كه والدين خود را دوست دارند و فرد خوبي هم هستند ، احساس ميكنند كه آنان نيز او را دوست دارند و در نتيجه از رابطه خود با آنان خرسند است .
2 – 2 . روابط ميان خواهر و برادر : برادر و خواهرها اغلب آميزهاي از احساسات ( مهر و محبت و رقابت و خصومت ) را تجربه ميكنند . در صورتي كه پدرو مادر با خواهر و برادرها رابطه گرمي داشته باشند رابطه محبت آميز ميان خواهر و برادر ها غلبه خواهد داشت . خواهرها و برادرها مايلند كه در دوره كودكي نزديكترين رابطه را با هم داشته باشند اما در دورۀ نوجواني و جواني از يك ديگر فاصله بيشتري ميگيرند . مشابه آنچه در مورد روابط كودك – والدين گفته شد ، همانگونه كه فرد با خواهر و برادر خود رابطه برقرار ميكند ، تعاملهاي عاطفي از محيط خانواده نيز شكل ميگيرد .
2 – 3 . دوستيهاي نزديك خارج از خانواده : دوستيهاي نزديك در مقايسه با دوستيهاي موقتي متضمن صرف وقت بيشتر با يكديگر به تعامل در زمينههاي بسيار متنوع ، طرف نظر كردن از روابط با ديگران و فراهم ساختن حمايت عاطفي متقابل است . دوستي موقتي بيش تر براي سرگرمي و تفريح است در حالي كه به دوست نزديك ، ميتوان در اموري از قبيل سخاوت ( بذل و بخشش ) ، توجه داشتن و صداقت اميدوار بود .
1 – دوستيهاي دورۀ كودكي : عنصر اساسي در دوستي كودكان تمايل به شركت در فعاليتهاي مشترك است كه همگي از آن لذت ببرند . عوامل تعيين كننده اين دوستيها مجاورت فيزيكي ، عاطفه مثبت و ... ( آنچه در قبل آمد ) است . دوستيهاي دوره كودكي با خود افشايي ( Self – disclosour ) و اظهار اعتماد متقابل محكم تر ميشود . رفتار كودكان با رشد سني تغيير ميكند و به تدريج هنجارهاي اجتماعي را فرا ميگيرند . نوع الگوي دل بستگي در دوستيهاي نزديك آينده مؤثر است . چندين آزمايش براي بدست آوردن ميزان دوستي كودكان قبل از نوجواني و اوايل جواني انجام شد اين آزمايشها بر عواملي چون صراحت دوستي متقابل اختصاصي بودن شركت ، فعاليتهاي مشترك لذت بخش ، اعتماد ، صرف اوقات با يكديگر و كمك متقابل تاكيد ميكنند . مشاهده دقيق تعامل كودكان با توجه به الگوي دلبستگي ، باعث شد محققان الگويي 3 مرحلهاي را در مورد رشد دوستيهاي قبل نوجواني در نظر بگيرند . الگوي دلبستگي به وضوح با تفاوتها در رفتار دوستي قبل از نوجواني رابطه مستقيم دارد .
رفتار قبل از دوستي :
الگوي دلبستيگ ايمني
- هنگاميكه در فعاليتها درگيري ميشود احساس كفايت ميكند .
- اظهار عواطف مثبت .
- در صدد نزديكي فيزيكي به دوستان بالقوه .
الگوي دلبستگي اجتنابي
- عدم كفايت هنگام فعاليت
- دستمشغولي و نگراني نسبت به خود .
- ابراز عواطف سرد ( بي احساس )
- عدم توانايي فعال براي نزديكي به دوستان بالقوه
الگوي دلبستگي دوسوگرايي
- سطوح متغير كفايت هنگام فعاليت .
- در رفتارهاي پرخاشگرانه بي احساس درگير ميشود .
- درجات متغير نزديكي به دوستان بالقوه .
2 – ارتباط : آغاز تشكيل دوستي
الگوي دلبستگي ايمني
- نزديك شدن به كودكان ديگر .
- در فعاليتهاي بسيار در موقعيتهاي مختلف با هم مشغول ميشوند .
- كودكان ديگر به حساب ميآيند .
- راحتي جسماني با اشخاص ديگر حتي در بازيها .
الگوي دلبستگي دوسوگرايي
- نزديكي متغير به كودك ديگر
- فعاليتهاي كاملا هماهنگ اما با تعامل اندك
- راحتي جسماني با ديگران دارد اما وارد بازيهاي پيچيده نميشود .
الگوي دلبستگي اجتنابي
- نزديك شدن به كودك ديگر
- در موارد اندك و در موقعيتهاي محدود با ديگران مشغول فعاليت ميشود .
- نشانهاي از راحتي جسماني ندارد و به ندرت ديگران را لمس ميكند .
3 – ارتباط خلق : بازي ، هرانه و مقابله با تعارضها الگوي دلبستگي ايمني
- ؟؟ خلاق ، بازي ماهرانه ، با نقشهايي مكمل
- توانايي براي كنار آمدن با تعارضهاي بوجود آمده
الگوي دلبستگي اجتنابي
- بازي با ساختار ساده يا نقشهاي مشابه
- اجتناب از تعارضها
الگو دلبستگي دوسوگرايي
- تقريبا هيچ بازي مشتركي با ديگران ندارند .
- ارتباط شروع ميشود و متوقف ميگردد .
- تعارضي در كار نيست .
2 – دوستيهاي نزديك نوجوانان و بزرگسالان : در دوران نوجواني و جواني دو سنيها صميميتر است مخصوصا در خانمها . تعامل ها دائمي است و به توصيف دقيق و تفسير مشخصات و افكار و احساسات مهم ميپردازند . رابطه صميميت به اين معناست كه دو نفر نسبت به هم در خود افشايي ابراز هيجان فراهم ساختن يا دريافت حمايت ، اعتماد نمودن و تماس فيزيكي احساس راحتي و آزادي و به تدريج احساس آرامش كنند . بارتولوميو الگويي از دل بستگي بزرگ سالان بر اساس تعامل ميان مادر و كودكان تنظيم كرده است .
الگوي دلبستگي مجذوب( Preocupid ) : ( انگاره مثبت از ديگران ، خودانگاه منفي ) اضطراب بالا عدم اجتناب از ديگران در گيري در روابط
الگوي دلبستگي ايمني ( Secure ) : (انگاره مثبت از ديگران ، خودانگاه مثبت ) اضطراب پايين عدم اجتناب از ديگران در گيري در روابط
الگوي دلبستگي ترسو ( Fearful ) : (انگاره منفي از ديگران ، خودانگاه منفي ) اضطراب بالا اجتناب از ديگران در گيري در روابط با ديگران
الگوي دلبستگي منعزل( Dismissing ) : (انگاره منفي از ديگران ، خودانگاه مثبت ) اضطراب پايين اجتناب از ديگران در گيري در روابطبا ديگران
تشخيص با خودانگاه ( Self – Inecye ) مثبت تمايل دارد تصور كند كه ديگران به او واكنش مثبت نشان خواهند داد . به همين دليل مواجه با دوستان مضطرب نيست .
تشخيص با خودانگاه منفي چون انتظار دارد ديگران او را نپذيرند براي همين تعامل براي او همراه با اضطراب و بي ارزشي است .
افراد با انگاره مثبت از ديگران از آنان انتظار دارند كه حمايت كننده و در دسترس باشند براي همين روابط عليالقاعده مورد درخواست ميباشد .
اما افراد با انگاره منفي از ديگران ، مايلند از روابط نزديك اجتناب كنند ، زيرا احتمال ميدهند كه ديگران غير قابل دسترس و غير حمايتگر باشند .
دو مورد از چهار مورد الگوها كاملا آشكار است : افراد ايمن در صدد نزديكي به ديگرانند در حالي كه افراد ترسو به دليل ترس از نيافتن مقبوليت نزد ديگران از آنان اجتناب ميورزند و تهديد احتمالي از روابط نزديك با دوري از آن مهار ميكنند . در دو الگوي ديگر تعارض هيجاني وجود دارد و دو جنبه دل بستگي دوسوگرايي را احضار ميكنند . يك شخص مجذوب در صدد نزديكي با ديگران برميآيد چون ميداند ديگران پذيراي اويند . ولي وقتي نيازهاي عاطفي خود را ارضا نشده ديد احساس تنيدگي ( استرس ) ميكند . افراد منفرل از نزديكي صادقانه اجتناب ميكنند زيرا انتظار بدترين واكنشها را از ديگران دارند . اما بر عدن اتكاي بر ديگران تاكيد دارند و دنيا را با عينك خود بيان بيني مشاهده ميكنند . چون بر خودانگاره مثبت دارند .
2 – 4 . دوستي و دل بستگي در خانوادگي در منابع اسلامي : اسلام به والدين و فرزندان توصيههايي ميكند تا الگوي ايمني بخش تثبيت شود و افراد براي روابط پايدار مهيا شوند با توجه به تاثر عمق محبت همسران در دلبستگي به فرزندان به علاقه بين زن و شوهر ميپردازيم :
الف ) جاذبه و دوستي در ميان همسران : الگوي اسلام دو مرحله دارد : مرحله اول گزينش همسر است . توجه به كفو بودن ، نياز به پيوند ؟؟؟ ، مكمل بودن نيازها ، مشابهت در نگرش و شايستگي و خصوصيات شخصي مثبت ( مثل ايمان و ... ) نقش مهمي دارد مرحله دوم پس از ازدواج است كه به عوامل استمرار خانواده اشاره مي كنيم .
- رفع نيازهاي جنسي و پاكدامني
- معاشرت نيكو با همسر : نبايد محبت فرد منحصر به ديگران و خشونت او مخصوص همسر باشد .
- عيب پوشي و زينت بخشي : طبق قرآن زن و مزد لباس همند . لباس حافظ ، پوشاننده عيوب و زينت است . شايد چيزي مثل لباس به انسان نزديك نباشد . دو همسر يك ديگر را از انحراف حفظ ميكنند . عيوب هم را ميپوشانند و آن دو با ناديده گرفتن لغزشها و برجسته نمودن ويژگيهاي مثبت براي همسران خودند .
- آرامش بخش و حمايت عاطفي : پيوند ازدواج براي تحقق آرامش بخشي و روابط عاطفي است .
- ابراز محبت : خمير مايه اصلي دوستي در خانواده وجود محبت است . كه براي تثبيت آن بايد آن را به صورت كلامي و غير كلامي ابراز كرد . ابراز محبت غير كلامي به صورت تواضع گشاده رويي زينت براي شوهر ، خدمتگزاري است پيامبر ميفرمايد جمله دوستت دارم از قلب زن پاك نميشود .
- رعايت احترام و قدرداني : از آسيبهاي روابط نزديك عادي شدن دوستيهاست . وقتي زن و شوهر به كار هم به عنوان انجام وظيفه بنگرند بتدريج خانواده به يك سازمان تبديل ميشود در اين بين تغيير نگرش ، احترام متقابل و قدرداني ميتواند فضاي حاكم را تغيير دهد . مشورت كردن از علائم احترام است . قدرداني از همسر بنابر قانون تقويت در شرطي سازي كنشگر او را در انجام دادن كارهاي روزانه دلگرم ميكند .
- توجه به اهداف مشترك : هدف مشترك افراد را به هم نزديك و به فعاليتهايشان جهت ميدهد . مهمترين هدف خانواده استمرار نسل يعني توليد مثل و تربيت است .
- ب ) دوستي و دل بستگي بين پدرو مادر و فرزندان : جنبههاي اصلي خود پنداره ضمن تعامل خانوادگي بوجود ميآيد از اين رو به اهميت دوستي اعضاي خانواده پي ميبريم . استحكام دلبستگي و الگوي ايمني بخش در روابط والدين با فرزندان در تعاليم اسلامي زير وجود دارد :
- توصيه به محبت و دوستي .
- اهميت دادن به جايگاه مادر : اسلام با شمردن پاداش بسيار زن را ترغيب به انجام وظايف مادري با علاقه و به طور كامل ميكند تا زمينه تحقيق الگوي ايمني بخش فراهم شود .
- تغذيه كامل دوره شير خوارگي : از دو بعد عاطفي و جسماني .
- روابط غير كلامي محبت آميز ( ابراز محبت ) : شامل بوسيدن در آغوش گرفتن برقراري عدالت در برخورد با فرزندان ( رعايت اين مسئله از رشد عواطف منفي مثل حسد و كينه و حقارت كه الگوي ايمني بخش را به خطر مياندازد جلوگيري ميكند . از جمله روابط غير كلامي وفاي به عهد ، پرهيز از زدن و قهر طولاني و استفاده از اجبار براي تربيت آنهاست .
- نهادن نام نيكو و شايسته : نام نيكو از طرفي در تحقق الگوي ايمني بخش كمك ميكند ( در اثر احساس رضايت ، عزت نفس و خودپنداري كه اين نام به همراه دارد ) و از سوي ديگر ابزار و واسطه كلامي است .
- اوقات مشترك : يكي از لوازم الگوي ايمني بخش است . هر چه سن كودك بالا ميرود كيفيت رفع اين نياز متحول ميشود اما اصل آن باقي است . از اين رو هم بازي شدن توجه به تعليم و تربيت او و مشورت و اعطاي وظيفه به او احساس همدلي و ايمني را در فرزند بارور ميكند .
از سوي ديگر رعايت احترام فرزندان با پدرو مادر و رابطه محبت آميز با آنها توام بخش الگوي ايمني از طرف والدين است .
3 – تنهايي :
3 – 1 . تنهايي چيست ؟
زندگي بدون رابطهاي نزديك و توام با اين احساس كه مقدار و كيفيت رابطه مورد آرزوي شخص بالاتر از مقدار و كيفيت روابط فعلي باشد ، تنهايي نام دارد . افرادي كه ترجيح ميدهند تنها ( Alone ) باشند تنهايي ( Loneliness ) برايشان صدق نميكند . تنهايي بيشتر يك احساس است . كساني كه احساس تنهايي ميكنند سوگيري توافق كاذب ندارند يعني اين تمايل كه ديگران نگرشها و باورهاي مشتركي با ما دارند . آنها احساس بي مهري ميكنند و اجازه شركت در فعاليت ملي مشترك با ديگران را ندارند . اين افراد كمتر به ديگران اعتماد ميكنند . و اين فرد اغلب وقتش را با فعاليت هاي منفردانه ميگذراند ، دوستي وقتي دارد و دوستان نزديك ندارد .
3 – 2 . عوامل تنهايي چيست ؟
عدهاي ميگويند كساني كه داراي الگوي منعزل و ترسو هستند در مورد ارتباط برقرار كردن با ديگران مردد هستند كه نتيجهاش تنهايي است . برخي فرض ميكنند اگر فرد از كودكي نتواند مهارتهاي اجتماعي مناسب را كسب كند نميداند چگونه به صورت موفقيت آميز با كودكان ديگر تعامل كند . مثلا كودك پرخاشگر را كودكان در جمع خود نميپذيرند . اگر اين وضعيت لدامه داشته باشد اين مشكلات تاجواني ادامه خواهد داشت . از آن جا كه روابط در دورۀ نوجواني حياتي است احتمال احتمال بسياروجود دارد كهدر اين هنگام هراس اجتماعي ( Social phobia ) بوجود آيد در اين اختلال اضطراري موقعيت هاي اجتماعي كاملا ترسناك ميشود و شخص براي حفظ خود از تحقير وناراحتي كاملا از آنها دوري ميگزيند . مهارتهاي اجتماعي خوب مثلا صميميت حرمت نفس بالا ، به عصبانيت به ندرت واكنش نشان ميدهد و به راحتي سخن ميگويد . در مقابل فرد بدون مهارت اجتماعي ، خجالتي ، داراي حرمت نفس پايين و كمروست .
چه شناخت هايي علت توانايي در مهارت اجتماعي است . پژوهشگران دريافتند دانشجويان موفق وظايف بين فردي را متفاوت از كساني كه ناكام بودهاند ادراك ميكنند . همچنين دانشجويان از راهبردهاي متفاوتي در مقابل با ديگران استفاده ميكنند . دانشجويان فاقد مهارت ، موفقيتهاي اجتماعي را به صورت منفي ارزيابي ميكنند و همراه با اضطراب به آن وتكنش نشان ميدهند .
با توجه به ادراك منفي از موقعيت ، آنان راهبرد اجتماعي آرم و محافظه كارانهاي را در پيش ميگيرند ، زيرا از خطر مطرود شدن اجتناب ميورزند . اين تمايل برداشتي منفي بر ديگران به جاي ميگذارد . برعكس افراد موفق در روابط اجتماعي از فرصتهاي جديد اجتماعي به عنوان فرصتي براي يافتن دوستان جديد محسوب ميكنند در نتيجه اين راهبرد آنها گشاده رو غير رسمياند و ديگران هم واكنش مثبت نشان خواهند داد .
3 – 3. راههاي كاهش تنهايي : بيشتر محققان برخي از انواع مداخله فعال را براي كمك به اين افراد موفق ميدانند . چون اين تنهايي ميتواند باعث عقب نشيني به سمت كامروايي تخيلي فرو رفتن بيش از حد در كار ، اعتياد به الكل و مواد مخدر شود . موسيقي ميتواند جايگزين روابط بين فردي شود . در ضمن فنون مداخله موفقيت آميز ، شناخت درماني و آموزش مهارت اجتماعي بيش تر اهميت دارد . شناخت اين افراد از خود منفي است چون به اطلاعات مربوطه به خود توجه انتخابي كردهاند . در شناخت درماني ، شيوههايي براي تغيير اين شناخت طرح ريزي ميشود .
علاوه بر اين تغييرات رفتاري نيز لازم است چون تنهايي با مهارتهاي اجتماعي نامناسب و نگراني دربارۀ فقدان مهارت اجتماعي همراه است راهكار خوب عرضه الگوهاي موفق است بعد بايد اين مهارتها را در موقعيت بدون تهديد تمرين كند . گاهي لازم است افراد فاقد مهارت اجتماعي دربارۀ فعاليتهاي ويژه ( مثل آغاز سخن ، نشان دادن علاقه احترام گذاشتن ... ) آموزش ببينند و آن را تمرين كنند .
؟؟؟ يا مردم آميزي در آموزههاي ديني : توصيههاي اسلام مبني بر عزلت يا مردم آميزي در نگاه ابتداي متعارض است . براي جمعبندي بايد به اصول زير اشاره كرد :
1 – احساس در تنهايي يك اصل است بنابراين صرف تنها بودن مسائلي چون احساس مورد توجه نبودن و .... تنهايي صدق نميكند .
2 – ترجيح يكي از اين 2 به عوامل متعددي چون خود شخص و حالاتهايي ، هم نشين او وخصوصيات شخصي و اخلاقياش و انگيزههاي شخصي بستگي دارد . و قانون كلي ندارد.
3 – با توجه به فوايد مردم آميزي مثل آموزش علم و ادب و ... مردم آميزي الگوي اصلي است .
4 – بخشي از آيات ناظر به كناره گيري از كافران و مشركان ، افراد ناشايست و سخره كنندگان ارزشهاي خداست . البته در صورت احتمال اثر گذاري ترجيح بر هم نشيني است و كناره گيري در مورد محبت است نه در مورد معاشرت .
5 – بعضي از روايات عزلت به منظور عبارت و مناجات و ايجاد ارتباط با خداست كه اين نيز تنهايي نيست .
6 – بخشي از روايات عزلت به منظور عبادت و مناجات و ايجاد ارتباط با خداست كه اين نيز تنهايي نيست .
7 – الفت و دوستي با افراد شايسته قانوني كلي است و بر تنهايي ترجيح دارد . بلكه وظيفه ديني است .
8 – بر افرادي كه مراتب كمال را طي كردهاند و كماكان زباني واجب است كه به بيان مردم بيايند و به ارشاد آنها بپردازند .