نمایش نتایج: از 1 به 18 از 18

موضوع: عاشق شدم

1702
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7322
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    5
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy عاشق شدم

    سلام من دختری 15 سالم که عاشق یه پسر 17 ساله شدم 8 ماهه که باهمیم و اولش (بعد دو هفته به مامانم گفتمولی گفت نه و از این حرفا)ولی گوش ندادم و باهاش موندم و هروقت مامانم میفهمید که باهاشم کلی کتک و ... ولی دوباره موندم تا وقتی که حرفهای +18 زدیم مامانم دید و از اون پسره بدش اومد و بهش زنگ زد(البته هر وقت میدونست بهش زنگ میزد و میگفت از دخترم جداشو میگفت باشه ولی هیچکدوممون دوست نداشتیم و دوباره باهم میموندیم) و بهش فحش داد و دوباره گفت جدا شو ولی جدا نشدیم
    تااینکه یه روز بابام فهمید و گفت تکرار بشه سرتو میکنم
    اون پسره فامیل شوهر خالمه ویه روز مامان پسره به خالم گفته بودکه به اون دختره بگو پسرم از درس خوندن افتاده بهش بگوکه جدا شه امروز اومد و به مامانم گفت و مامانمکه حدود 1ماهه نمیدونه دوباره باهمیم حالا مامانممیخوا بره پرینت بگیره از تلفن (چون فقط با اون وgmail میتونم باهاش حرف بزنم )اگه دوباره بفهمه بگو جداشو
    چیکار کنم
    هیچکدوممون نمیتونیم
    اگه میتونید شماره یا ایمیلشو بهتون بدم بهش زنگ بزنید بدونید منو دوست داره یا نه ؟؟!!!!!
    چیکار کنممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
    ویرایش توسط dima : 10-09-2014 در ساعت 03:43 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عاشق شدم

    آخه دخترخوب شما رو چه به عشق و عاشقی...بهترنبود به حرف مادرتون گوش میدادینو این رابطه رو قطع میکردین ..
    اینجورعشقا زود گذره عزیزم زیادروش حساب باز نکنین
    بهتره هرچه زودتراین رابطه رو تمومش کنی تا بیشترازاین به درستون لطمه وارد نشه
    به فکردرس ومدرسه ت باش گلم

  3. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7322
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    5
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    واقعا تازه بهشوابسته شدم نمیتونم

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عاشق شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط dima نمایش پست ها
    واقعا تازه بهشوابسته شدم نمیتونم
    اگه خودت بخوای میشه تا ازطرف خانواده مجازات نشدی و ازارزش نیفتادی بهتره تمومش کنی ..
    ببین دوست من این حسا زود گذره ومطمئن باش اگه خودت بخوای خیلی راحت میتونی فراموشش کنی ..
    این حسای زود گذرارزششو نداره که اعتمادخانواده رو ازدست بدی ..
    وبهتره ارزش خودتو حفظ کنی هنوزبرای شما زوده گلم باید الان به فکردرست باشی
    برقرارباشی گلم

  6. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7322
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    5
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    باشه چشم
    مرسی

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عاشق شدم

    این عشق نیست گدایی محبته هزار جور دختر وپسر هم سن وسالای شما بودن ادعا عشق میکردن پاشون وارد محیط بازدانشگاه وروابط اونجا شد ...خواهرم شما کمبود عاطفی داری در خونه تشنه محبتی ...الان داغی نمیفهمی ...حالا بالفرض سرخودمون روشیره بمالیم وبپذیریم عشقه دختری میتونه ادعا عاشق بودن بکنه که توانایی مادر شدن داشته باشه چون فرزند محصول عشقه...درضمن در ایران دختر باسن 15 سال به پایین میتونه با حکم قاضی دادگاه از دواج بکنه... حیف از خود عشق نه حیف حتی از واژه عشق که اسباب بازی نوجوون هاوجوون ها روزگارما شده

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7322
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    5
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    واقعا دوسش دارم
    عشق تا دوست داشتن خیلییییییییییی فرق داره
    نه اصلا تو خونواده کمبود محبت ندارم اصلا
    فقط اونو دوست دارممممم

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7362
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    38
    تشکر شده 89 بار در 41 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عاشق شدم

    عزیزم

    الان هردوتون سن کمی دارین و احساستون موندگار نیست و ثابت نیست

    میدونم الان از حرفام دلخور میشی اما باید بگم که الان تو یه طرز فکری داری و فکر میکنی عاشقی اما 2-3سال دیگه باخودت میگی من واقعا فکر میکردم عاشق فلانی بودم!!!!!

    دخترای تو سن شما احساسین و احساسشون موندگار و ثابت نیست

    خانوادتم اینارو میدونن که میگن نباید با اون اقاپسر باشی اینو بدون تو زندگی هیچکس به اندازه پدر و مادر خیر و صلاحه ادمو نمیخواد

    پس بخاطر احساس زودگذرت کار اشتباهی نکن و به حرف خانوادت گوش کن

    بازم معذرت میخوام اگه دلخور میشی با این حرفام

  11. کاربران زیر از sarinaR بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7322
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    5
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    نمیتونم از جدا شم وابسته شدمممممم
    زیادی

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عاشق شدم

    وابستگی با دلبستگی فرق داره...نوجوانی یعنی دورانی که فرد نه کودک نه جوان.سخت ترین مرحله زندگی انسان که به بحران بلوغ معروفه.دورانی که تمام تصمیمات از روی احساس وزودگذر هستند دورانی که چه دختر چه پسر از لحاظ جسمی وروانی پخته نیستند ونمیتوانند درست فکر ورفتار کنند اما بحث عشق در پسرهای نوجوون تا دلتون بخواد دوست دختر دارن وشماره دخترامار دختر همسایه بگیر تافامیل توگوشی هاشون انواع عکس دختر چون تنوع طلبن.اکثرا زمینه گوشی هاشون عکس دختره.اما دخترهانوجوون وفادارن اما ساده لوح اعتماد میکنن حتی تا خونه خالی.شکست عاطفی بخورن قابل جبران نیست میشن یک ادم دیگه یا افسرده ومنزوی یا عصبی وخانه گریز تعادل ندارند.پدرومادر نقش مهمی دارند توصیه میکنم بایک مشاور متخصص مشورت کنید...

  14. 2 کاربران زیر از ابوغفار بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عاشق شدم

    وابستگی با دلبستگی فرق داره...نوجوانی یعنی دورانی که فرد نه کودک نه جوان.سخت ترین مرحله زندگی انسان که به بحران بلوغ معروفه.دورانی که تمام تصمیمات از روی احساس وزودگذر هستند دورانی که چه دختر چه پسر از لحاظ جسمی وروانی پخته نیستند ونمیتوانند درست فکر ورفتار کنند اما بحث عشق در پسرهای نوجوون تا دلتون بخواد دوست دختر دارن وشماره دخترامار دختر همسایه بگیر تافامیل توگوشی هاشون انواع عکس دختر چون تنوع طلبن.اکثرا زمینه گوشی هاشون عکس دختره.اما دخترهانوجوون وفادارن اما ساده لوح اعتماد میکنن حتی تا خونه خالی.شکست عاطفی بخورن قابل جبران نیست میشن یک ادم دیگه یا افسرده ومنزوی یا عصبی وخانه گریز تعادل ندارند.پدرومادر نقش مهمی دارند توصیه میکنم بایک مشاور متخصص مشورت کنید...

  16. کاربران زیر از ابوغفار بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط dima نمایش پست ها
    سلام من دختری 15 سالم که عاشق یه پسر 17 ساله شدم 8 ماهه که باهمیم و اولش (بعد دو هفته به مامانم گفتمولی گفت نه و از این حرفا)ولی گوش ندادم و باهاش موندم و هروقت مامانم میفهمید که باهاشم کلی کتک و ... ولی دوباره موندم تا وقتی که حرفهای +18 زدیم مامانم دید و از اون پسره بدش اومد و بهش زنگ زد(البته هر وقت میدونست بهش زنگ میزد و میگفت از دخترم جداشو میگفت باشه ولی هیچکدوممون دوست نداشتیم و دوباره باهم میموندیم) و بهش فحش داد و دوباره گفت جدا شو ولی جدا نشدیم
    تااینکه یه روز بابام فهمید و گفت تکرار بشه سرتو میکنم
    اون پسره فامیل شوهر خالمه ویه روز مامان پسره به خالم گفته بودکه به اون دختره بگو پسرم از درس خوندن افتاده بهش بگوکه جدا شه امروز اومد و به مامانم گفت و مامانمکه حدود 1ماهه نمیدونه دوباره باهمیم حالا مامانممیخوا بره پرینت بگیره از تلفن (چون فقط با اون وgmail میتونم باهاش حرف بزنم )اگه دوباره بفهمه بگو جداشو
    چیکار کنم
    هیچکدوممون نمیتونیم
    اگه میتونید شماره یا ایمیلشو بهتون بدم بهش زنگ بزنید بدونید منو دوست داره یا نه ؟؟!!!!!
    چیکار کنممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
    سلام

    دختر خوب ببین تمام اینهایی که ازدواج کردن و بعد جدا شدند و یا فاجعه ای بعد از ازدواج برایشان به وجود آمده همین احساس و حرفهای تو رو بیشتر و یا کمتر قبل از ازدواج میزدند و همه میگفتند عشق ما چیز دیگریست و.....

    ولی در نهایت....... از هم جدا شدند.

    ببین گلم علوم انسانی و اجتمایی و روانشناختی و پزشکی و.... همه دارند میگند سن ازدواج امروز بعد از 25 سالگی. در ضمن قبل از آنهم که خوب درس و ورزش و آموزش و تعلیم وتربیت و تفریح و شبکه دوستان و......

    پس عزیز بهتره به نو جونیت و درس و ورزش و دوستان خوب و..... بپردازی هنوز خیلی وقت داری نگران نباش.

    موفق باشی

  18. 3 کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7176
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 12 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط dima نمایش پست ها
    سلام من دختری 15 سالم که عاشق یه پسر 17 ساله شدم 8 ماهه که باهمیم و اولش (بعد دو هفته به مامانم گفتمولی گفت نه و از این حرفا)ولی گوش ندادم و باهاش موندم و هروقت مامانم میفهمید که باهاشم کلی کتک و ... ولی دوباره موندم تا وقتی که حرفهای +18 زدیم مامانم دید و از اون پسره بدش اومد و بهش زنگ زد(البته هر وقت میدونست بهش زنگ میزد و میگفت از دخترم جداشو میگفت باشه ولی هیچکدوممون دوست نداشتیم و دوباره باهم میموندیم) و بهش فحش داد و دوباره گفت جدا شو ولی جدا نشدیم
    تااینکه یه روز بابام فهمید و گفت تکرار بشه سرتو میکنم
    اون پسره فامیل شوهر خالمه ویه روز مامان پسره به خالم گفته بودکه به اون دختره بگو پسرم از درس خوندن افتاده بهش بگوکه جدا شه امروز اومد و به مامانم گفت و مامانمکه حدود 1ماهه نمیدونه دوباره باهمیم حالا مامانممیخوا بره پرینت بگیره از تلفن (چون فقط با اون وgmail میتونم باهاش حرف بزنم )اگه دوباره بفهمه بگو جداشو
    چیکار کنم
    هیچکدوممون نمیتونیم
    اگه میتونید شماره یا ایمیلشو بهتون بدم بهش زنگ بزنید بدونید منو دوست داره یا نه ؟؟!!!!!
    چیکار کنممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
    سلام
    نمیخوام نصیحتت کنم فقط میخوام داستان تجربه عشق منو بدونی و انشالله بهترین تصمیمو بگیری
    الان که دارم اینو مینویسم تازه وارد 24 سالگی شدم/ دوسال پیش مهرماه فهمیدم که به دختر همسایمون علاقه دارم و حس کردم این علاقه دوطرفس. رابطمون همون روز شروع شد /البته یه رابطه پاک و بدون ..... همینجوری که روزا میگذشتن منو اون روز بروز به هم علاقه بیشتری پیدا میکردیم و حتی حاضر بودیم واس همم بمیریم. بخدا قسم عین حقیقته/گذشت و گذشت بعد از حدود 11 ماه از یه عشق مثال زدنی شروع کرد به ناسازگاری مثلا : گوشیشو ج نمیداد / زنگ میزدم قطع میکرد/وقتیم ج میداد خیلی سرد برخورد میکرد گذشتو گذشت تا بعد از چن روز فهمیدم با یکی دیگه تازگیا رابطه برقرار کرده و اون شده بود عشقش.... به همین سادگی
    همین عشق و علاقه ای که شما میگی منم تجربش کردم دختر خوب/
    یه نصیحت : نزار قطع رابطه از طرف عشقت باشه چون داغون میشی/ رابطه رو خودت تموم کنی خیلی خیلی واست آسون فراموش کردنش/اینا رو از جایی نخوندم همشو تجربه کردم
    الانم با وجود اینکه بعد یکی دوماه تونستم با نبودش کنار بیام ولی تنها چیزی که آزارم میده اینه که ای کاش خودم قبل از اون رابطمونو تموم میکردم.........

  20. 2 کاربران زیر از amir69 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7390
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 18 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    با سلام خدمت دوستان عزیزم ک تجربه هاشونو دراختیار هم میذارن تادیگران با درس گرفتن از اونا دچار مشکل نشن هرچند گفتن این نکته ضروری {ما تا خودمون چیزیرو تجربه نکنیم بحرف دیگران پی نمیبریم} من دایان یکی از عضوهای جدید این گروه هستم ک باید بگم ک منم ازاین تجربه ها داشتم من خودم حدود 4سال دختری رو دوست داشتم ک همه چی تموم بود و خودم واسه خودمم اینده روشنیرو درکنار بنده خدا ساخته بودم تا این اخریا ک کم کم خانوادش فهمیدن و الان بعد 4 سال قرارا 25 مهر 1393با پسر دایش ازدواج کنه.حالا من ناراحت نیستم و فقط واسش ارزوی خوشبختی میکنم چون عمر میگذره و همیشه بهترینها واسه ادم رقم میخوره.پش باتوکل ب خدا باید زندگی جریان داشته باشه.چون جز توکل بخدا هیچ راهی نیست هرچند الان 24سالم شده اما بازم توکلم بخودشه چون اونه ک سرنوشت مارو میدونه و بهترینهارو برامون رقم میزنه.باتشکر از همه کسانی ک این متن و با صبر و شکیبایی میخونن.

  22. 2 کاربران زیر از Daian بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7081
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    19
    تشکر شده 38 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    من فكر مي كنم شما خيلي زود تصميم ميگيريد چون ممكن نيست عشق بين شما و دوستتون در اين سن و به اين زودي به اين حد برسه كه نتونين از هم جدا بشين من نميگم ارتباطت رو باهاش قطع كني ولي ميتوني خيلي كم با هاش ارتباط داشته باشي به گونه اي كه نه به درست ونه به زندگيت لطمه بخوره اگه تونستي اينكار رو بكني ادامه بده اما اگه فكر ميكني از دستت بر نمياد بهتره فراموشش كني . و بابات كه در مورد اين قضيه اون حرفو زده بهتره خيلي با احتياط رفتار كني چون معلومه خيلي غيرتي تشريف دارن .به نظر من الان اگه كسي پاشه بگه من چنين تجربه اي نداشتم بدون كه داره يه چيزي رو از شما قايم ميكنه ( اين رفتارها و اين اتفاقات همه تمرينيست براي اتفاقات آينده ي ما )موفق وپيروز باشيد.

  24. کاربران زیر از سعيد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6449
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    4
    تشکر شده 10 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    کی گفته تو سن کم عشق شدنی نیس؟؟؟ب نظر خودت دوست داره؟؟

  26. کاربران زیر از trouble بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7322
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    5
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشق شدم

    اره خيلي

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عاشق شدم

    جوانان هرزه در اولین نگاه چقدر صمیمانه نگاه پاک دختران را میخرندو چقدر نا مهربانانه آسمان آبی عشق را برایشان تیره و تار میکنند.با فانوسی از عشق کلبه تاریک دلشان را روشن میکننداز یاسهای سپید محبت سخن میگویندو در بیستون عشق دختران را آواره میکنندبارها به انگشتانشان وعده حلقه عشق میدهندو آنها در رویاهای شیرین خود ،روی دریاچه ای از صفابر فراز موجهای پر تلاطم هوس به گفته های پر فریب آنها دل میسپارند
    جوانان هرزه شخصیت ،زندگی ،جوانی،عفت و پاکدامنی دختران رابه بازی میگیرند و دختران میمانند و یک دنیا حسرت

  29. کاربران زیر از ابوغفار بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد