سلام من دختری تحصیلکرده 30 ساله و شاغل از یک خانواده ی فرهنگی با ظاهری خوب هستم ....10 ساله پیش با یه آقایی که از خودم 5 سال بزرگتر بود آشنا شدم که این آشنایی هیچ وقت منجربه دوستی نشد به دلیل بی اعتماد بودن من به ایشون . تا دی ماه گذشته که من محض کنجکاوی به ایشون زنگ زدم و ایشون به من پیشنهاد ازدواج داد مبنی بر اینکه یک مدت کم با هم در ارتباط باشیم و بعد اگر مناسب هم بودیم ازدواج کنیم .من این ریسک و قبول کردم و با هم دوست شدیم . بعد از گذشت سه ماه ایشون بنا به دلائلی مردد شد و کل تعطیلات عید ما با هم حرف نزدیم . وقتی با هم حرف زدیم به ایشون گفتم ماهیچ تعهدی به هم نداریم و می تونیم مثل سالهای گذشته با هم باشیم که ایشون عذرخواهی کرد از غیبتشون و گفت که نه دوست ندارم رابطمون مثله ده سال قبل باشه و می خوام که با هم بمونیم ...ولی بعد از مدته کوتاهی دوباره ( البته از نظر من )رفتارهاش تغییر کرد و کمرنگ شد . و بسیار راجع به این موضوع با ایشون صحبت کردم که هررررر بار عذرخواهی و چند روز رفتار مناسب و بعد دوباره کم زنگ زدن و دردسترس نبودن گاها ...هربار که به ایشون میگم که این رابطه تموم شه ایشون مانع میشن و میگن که من رو دوست دارن و چشم تغییر رویه میدم ...من آدمی هایپر و بسیار اجتماعی هستم و ایشون آدمی اجتماعی و تا حدودی خونسرد . لازم به ذکره که ایشون در چند ماه گذشته تا به امروز اوضاع کاریه بسیار آشفته ای داره و تمام سرمایش رو از دست داده و همیشه به میگه که شرایطم نرمال نیست وگرنه دوست دارم بیشتر باهم باشیم .حالا در شرایطی که دوست ندارم این رابطه تموم شه و ایشون از علاقه ی من به خودشون خبر دارن و من فکر میکنم این اطمینان زیاد باعث مشکل شده واقعا رفتار درست رو برای ادامه ی رابطه و سوق دادن به سمت ازدواج نمیدونم البته اگر امکان سوق دادن باشه .ممنون میشم راهنمایی کنین .