سلام.من دوهفته اس که عقد کردم..اما چه عقدی|sadsmiley||sadsmiley||sadsmiley| زندگیم داره ازهم میپاشه..چندروزقبل از عقدم یه بحثایی بین مادر شوهرم و خانوادم پیش اومد..که متاسفانه این دعواتا روز عقدم وحتی جشن عقدم کشیده شد..خانواده من که حسابی از مادرشوهرم دلخور بودن درمراسم جشن بهش سلام نکردن واین بهانه ای شد برای اون که جلوی همه مهمونا شروع کرد به دادوبیدادکردن و حتی توهین به مهمونامون...خلاصه حتی فامیلامون متوجه شدن که باهم مشکل داریم..نکته مهم اینکه اون هرچی خواست به خانوادم تو جشن گفت اما من و خانوادم و مهمونامون فقط سکوت کردیم..اخر جشن که سوار ماشین شدیم اونم بامنوشوهرم اومد وهرچی دلش خواست بمن گفت.. مثلاگفت براش یه زن دیگه میگیرم،راحتت نمیدارم.. هر جابری دنبالتمو ازاین قبیل حرفا..منم فقط سکوت کردم..حالا بعد اون جریان خانوادم گفتن مادرشوهرت زبون درازه وباید طلاق بگیری منوشوهرمم که هیچ مشکلی باهم نداشتیم رابطمون داره سردتر میشه..مادرش فشارخون داره ومیگه حالش بده ...جدیدامیگه شما مریضش کردین..|sadsmiley| خیلی ازاین بابت ناراحتم نمیدونم چیکار کنم..چندوقته باشوهرم قهرم.میگه باید ازمادرم عذرخواهی کنی درحالیکه من هیچی بهش نگفتم و نمیتونم معذرت بخوام..توروخدا راهنماییم کنین خیلی ناراحتم