اینکه ما یک مطلب رو میدونیم با اینکه چقدر اجراش میکنیم تفاوت داره...من بر این اعتقادم که ارتباط برقرار کردن هنر هست پس کسی که نمیتواند با جنس مخالف خودش ارتباطی برقراد کند به مشکل بر خواهد خورد...کسانی که مارو از جنس مخالف دور میکنند خودشان برای حوری های بهشتی نماز شب میخوانند...من اگر مشکلی داشتم میتوانستم با بازی کردن با احساسات این دختر ازش سواستفاده کنم اما اینکار رو نکردم....حرف نامربوط هم برای ارضای نیاز نبود چون میتونستم عملا بهش برسم وهدفم صرفا اشنا شدن بیشتر با طبع دختری بود که قصد ازدواج با اورا داشتم...و خواستار این بحث فقط من نبودم بلکه خود ایشان هم خواستارش بوده است.وجدان من حکم میکرد که با احساسات او بازی نکنم و اگر در اینده به مشکل برمیخوریم بیش از این به هم وابسته نشیم...ترس از موارد قانونی هم ترسی طبیعی هست و من در این باره از شما کمک خواستم
متاسفانه در جامعه ی ما با هر شخصی که درد دل و صحبت میکنی با ارائه سخنانی فراتر از فهم خویش و مطالبی که شاید هرگز خودش نخوانده و یا خودش به کار نمیبرد برای شما سخنرانی میکند و اثبات حرف من هم بر این هست که این اشخاص غالبا راه حلی برای مشکل ارائه نمیدهند و فقط صحبت های فلسفی میکنند .این افراد احتمالا دارای حفره های خالی شخصیتی هستند که اینگونه خود را مطرح میکنند.
من هم برای اینکه حرفام جنبه ی تئوری نداشته باشد و راه حلی ارائه داده باشم پیشنهاد میکنم به
روانشناس بالینی یا روانپزشک مراجعه کنند.